۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

روزهای ابری

سلام دیون دیون
خوب درمورد دیون اون تنها هست وموجب شدی قلبش بشکنه وقتی که تنها تنها بود و کسی رو نداشت مهم نیست که بعدش چی شد ولی تو قلبش رو شکندی و با ید تا وقتی که مطمئن بشی که یک نفر همیشه از گلت مواظبت می کنه دور را دور مواظبش باشی و اون رو اذیت نکنی پس سیاستت بر این اساس باشه که از اون گل مواظبت کنی یک سری روابط یک طرفه مبتی بر سیگنا مثبت اگه هم یک زمان کم اوردیی گریستن بت کمک می کنه تا سبک بشی و دوباره از نو شروع کنی
ولی همیشه یادت باشه که مثبت بش نگاه کنی تو حافظه نداری اگه هم داری فقط خوبی ها و اینکه دست دور کمرت انداخت بت غذات رو تعارف کرد و تو چشمات نگاه کرد و بوسیدت رو بخاطر بیار در زمانیکه همه تو رو ترک کردن ولی اون بات بود و وقتی هیچکس رو نداشت و داشت می شکست تو اون رو تنها گذاشتی و زیر پاش رو خالی کردی تو در حق اون نامردی کردی و باید جبران کنی مهم نیست که اون چیکار کرده مهم اینکه تا زمان داری ازش استفاده کن و جبران کن
سلام دیون یدون فکر می کنم وظیفه تو تمام شد حال یکی هست که از گلت مواظبت کنه یادت روز که برای بار اول دیدی چه روزی بود روزی که رفته بودی تا برای شغل جدید ت از دانشگاه برمی کشتی و برای اخرین بار با فلانی خداحافظی کردی و اون دوباره جواب رد بت داد اون تو زندگی ات به یک نتیجه رسیدی ادم بیش از اینکه احتیاج داشته که کسی دوستش داشته باشه احتیاج داره کسی رو دوست داشته باشه اون روز به خیلی چیزای دیگه هم رسیدی یادت برای بار اول که دیدیش یک چیزی ته قلبت گفت مواظبش باش همون چیزی که تا حالا سه بار جونت رو نجات داده یادت هر فقط که افتادی فهمیدی که مشکلات تو چقدر در مقابل مشکلات دیگران کوچیک
یادت تو نمی خواستی پاپیش بزاری ولی دوستات بت گفتند
یادت هست اون اس ام اس داد حالش خیلی بده و تو مونده بودی برای چی اون که صبح تو شرکت این ور اون ور می رفت از سر کول همه
یادت وقتی با خانم .. سر کارها دعواش شد تو بجایی اینکه کنارش باشی بی تفاوت رد شدی و چقدر ناراحت شد وبه روی خودش نیاورد تو اون روز اولین گریه اش رو دیدی و لی بلد نبودی چیکار کنی اخه هیچ وقت تو گریه..
یادت روزی که می خواستی از شرکت بری تو به روی خودت نیاوردی که امده بالا تو اتاق اکواریم و با خان ف بود و تو همش با خانم چ بودی دلش رو شکوندی بدش ناراحت شدی که چرا جواب نداده
یادت روزی که تمام هدیه کوچیکش رو پس دادی و چقدر دلشو شکوندی حیونکی مونده بود که چیکار کرده تا مدتها افسرده اش کردی یادت اون روز چقدر ناراحت شد
یادت رفتی شرکت تا بینی اش بد بجایی که پیش اون باشی همش با بچه های دیگه بودی اون هم بغض گلوش رو گرفت و مرخصی گرفت تا جلو دیگران گریه نکنه بد و بدو رفت پایین تو رفتی دنبالش گفتی من یک هدیه برات دارم ولی تمامش دروغ بود فکر می کرد امدی اشتی و تو چیزی نداشتی بش بدی
یادت اون روز تو رستوران تو پاییز بد از افطار همه جمع شده بودن کلی سر به سرت گذاشت تا اشتی کنی مبایل رو گرفت ولی روش نشد تا چکش کنه فکر می کرد شیر کوچلوش ممکنه برای همیشه رفته باش ولی تو اینقدر سرد بودی که تمام حرارت عشق دنیا گرمت نمی کرد اون روزتو چشمات نگاه کرد تو تو چشماش نیروی دیدی که تورو به سمت خودش می کشند وتو روت رو اون ور کردی و اون حالش گرفته شد ولی باز مثل همیشه همه چیز رو تو خودش ریخت
اون بهترین بازیگری بود تو دیده بودی مثل تو نبود که اگه ناراحت باشی قیافت مثل چک برگشتی می شه
یادت اون روز از اتوبوس پیاده شده بودی و تو ایستگاه منتظر اتوبوس بود تو رفتی کنارش و تو چشمات نگاه کرد ولی تو همش این ور اون ور ور نگاه می کردی تو تو صورتش نگاه نمی کردی چقدر ناراحت شد و دور اطرافش رو نگاه کرد که دنبا کی هستی یادت وقتی داشت سوار اتوبوس می شد نگاه کرد بت و دست انداخت دو کمرت ورفت
یادت تو نمایشگاه دیدی اش دوباره نگاه کردی به چشماش دلت می خواست که دوباره اون برق رو ببینی ولی هیچی ندیدی یک چیزی ته قلبت ریخت پایین وقتی رفتی دست داد وچقدر دستش گرم بود
یادت همیشه نگاه می کرد به چشمات و همیشه برق می زد و بدش می خندید و تو هم می خندیدی
یادت پای تلفن گفت بت یاد می ده .. و تو نفهمیدی که اون داره تمام سرمایهای که داره رو بت تقدیم می کنه و تو یک برداشت دیگه ای کردی
می دونم خیلی زجر کشیدی تو همیشه زمانی می فهمی که خیلی دیره تو اون رو جایی که بت نیاز داشت تنها گذاشتی تو دوست خوبی پا خوبی براش نبودی
یادت رفته بودی شرکت براش یک گلدون خریده بودی پر از گل چقدر خوشحال شد امد پیشت تا به همه نشون بده کی گلدون رو براش خریده ولی تو پسش زدی و جلو همه کوچیکش کردی درست زمانی که غذاش بت داد و لی ازش نخوردی
می دونم تو خیلی دیر فهمیدی سعی کردی دور ا دور مواظبش باشی ولی اعتراف به گناه چیزی از گناه کم نمی کنه
یادت روزی که ازخونه انداختنت بیرون یادت فردا ماموریت داشتی و پرواز یادت تو خونه بمب منفجر شده بود یادت عینکت شکسته بود و تو عینک نداشتی یادت وسایلت رو جمع کردی ریختی پشت لاکپشت سبز یادت رفتی به موقیت اس او وی چقدر می ترسیدی که به موقیت او اچ پی بری چون می ترسیدی لو بری از جایی که می دونستی خونه اونهاست یادت تو ماشین دوست پسرش بود و تو منتظرشدی تا اونها کارشون تمام بشه رفتی جلو و اون چقدر دوست داشت گریه تو رو ببینه کاش اون روز می تونستی گریه کنی شاید اونوقت اگه می دید خورد شدی تو می بخشید و خوشحال می شد یادت رفتی جای که سالاد فصل بود و حسابی گریه کردی تا ساعت 3 خوابت برد یک دفعه دیدی یک چیز سیاه می زنه به شیشه لاکپشت و یک دفعه تو از خواب پریدی وجیغ کشید اون چیز سیاه هم با تو جیغ کشید یک دفعه دیدی تو تا پلیس از ماشین پریدن پایین و هم جا رو گشتند و تا کارت شناسای رو دیدن رفتند و تو موندی تنها یادت چقدر دلت هوا پرواز کرد ...
یادت خورشید خانم گفت غمها ودرد ها تو سرمایه تو اند از اونها خوب مواظبت کن همیشه یادت باشه
یادت اونروز تو دانشگاه همه رو پیچوندی ورفتی دنبال دوستات و دوست دخترت و تا ونک رفتی دنبالشون و اون رفت خون مجردی دوستات و برگشتی دانشگاه و به همه گفتی که بخاطر استین کوتاه بودن لباست گرفتند بچه ها چقدر خندیدن اون روز و تو هیچی به رو خودت نیاوردی بعد از 5 سال همه فهمیدن که اون روز چی شده حال که نگاه می کنی چقدر دنیا کوچیکه همه چیز می گذره سعی کن همیشه طوری زندگی کن که اس اس و خاطرات اون یادت بیاد
یادت س
یادت اس اس
یادت


به قول دکتر زندگی می گذره فقط ...
چقدر ادم خوشحال می شه وقتی که یک دوست که خیلی دوستش داره می بینه سر و سامون گرفته تمام روزهای بد بقول خودش پر پر ادم ته دلش سبک می شه دلش می خواد تو شادی اون هم شریک بشه ولی بعضی چیزها هیچ وقت امکان اتفاق افتادن نداره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر