یک جای دنج

۱۳۹۳ اردیبهشت ۴, پنجشنبه


برای درد و رنجش ایجاد شده بوسیله زمان به چیزی بیش از زمان احتیاج است

روزها بدی است احساس خفگی می کنم کاش می شد رفت و همه چیزروز از خاطر ستود درست مثل دکتردر سریال لاست بخواه خدا بت می ده

۱۳۹۲ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

Lawless 2012


نمی دونم چرا یاد مردم خودمون افتادم ولی نمی دونم تا کی ادامه داره این وضعیت نقل قول: اون چیزی که مردم رو از هم متمایز می کنه خشونت نیست بلکه اون حدیه که اونها اماده ان که برن شاید مردم ما کم کم اون حدها رو دارن پشت سر می گذارند

the flight


the flight فیلمی که دوستش دارم برای اینکه بیانگر شهامت انسانی است که در مقابل فرار از واقعیت و لجن مال کردن حیثیت کسی که دوستش دارد واقعیت را با تمام سختی ها و عواقب ان قبول می کند

۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه


Juno بهترین چیزی که تو می تونی انجام بدی اینکه کسی رو پیدا کنی که برای چیزی که هستی عاشقت باشه رفتار خوبت رفتار بدت زشتیت زیبایت خوش قیافه بودنت و چیزی که تو داری این شخصی که ارزش داره باش باشی

۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه


۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه


برگرفته شده از فیلم A.Dangerous.Method.2011 - ‌عشق من به تو مهمترين چيز زندگي من بود چه خوب و چه بد باعث شد من خودم رو بشناسم -------------- بعضي وقتها بايد يه كارهاي غير قابل بخشش بكني فقط به خاطر اينكه بتوني به زندگي ادامه بدي --------------- اون سعي داره يه راه پيشرفت پيدا كنه تا ما نخواهيم به بيمارانمان بگيم اين راهي كه رفتيد دليل چيزي كه شديد اون مي خواد توانايي داشته باشه بگه ما مي توانيم بهتون نشون بديم در اينده به چي تبديل مي شيد -------- فريد :به عبارت ديگه نقش خدايان رابازي كردن ما حق نداريم چنين كار بكنيم دنيا همينه كه هست درك اون وقبول كردنش راه سلامت روانيه چه كار خوبي مي تونيم انجام بديم اگركمك ما به سادگي جايگزين كردن يك توهم با توهم ديگه باشه

۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

Puncture




میدونی چیزایی که در باره مراحلی که پشت سر می ذاری میگن واقعیت داره
انکار – خشم – قبولی
اما به اون واضحی که در کتابها می نویسن نیست
توی واقعیت
همه چیز قاطیعه
همشون یک جا اتفاق می افته
بخاطر اینکه
ما نمی تونیم از قسمتهای سخت و تاریکش عبور کنیم
معنیش این نیست که به جای خوبی برسی
بعضی وقتها روشن ترین نورها از تاریک ترین جاها می یاد

۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه

در ضيافت عقلا؛ پنج

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via A Man Called Old Fashion by Old Fashion on 3/27/12

Someone who thinks death is the scariest thing doesn't know a thing about life. / Sue Monk Kidd
*
 آدمی‌زاده‌ای كه فكر می‌كند مرگ ترسناك‌ترين اتفاق است، درباره زندگی چيزی نمی‌داند. / سو مانك كيد

 
 

Things you can do from here:

 
 

در ضيافت عقلا؛ شش

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via A Man Called Old Fashion by Old Fashion on 3/27/12

Courage doesn't always roar. Sometimes courage is the quiet voice at the end of the day saying, "I will try again tomorrow." / Mary Anne Radmacher
*
 شهامت هميشه پرخروش نيست؛ گاهی‌وقت‌ها زمزمه‌ای‌ست در پايان روز كه می‌گويد «فردا دوباره تلاش خواهم كرد.» / مری آن رادماكر

 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

سیمین دانشور

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via سخن امروز by bamdadi on 3/8/12

سیمین دانشور نقل می‌كرد كه به هنگام جواني، در امریکا ترومن کاپوتی را می‌بیند. از او می‌پرسد که چرا از شخصیّتهای شرور داستانهای شما بدمان نمی‌آید؟ نویسنده‌ی باتجربه خنده‌ای می‌کند و می‌گوید برای اینکه پیرامون آنها به شما اطّلاعات می‌دهم. با کسی که درباره‌اش بسیار می‌دانی، می‌توانی موافق یا مخالف باشی ولی نمی‌توانی از او متنفّر باشی. اگر از سیمین دانشور همین یک نکته را یاد بگيريم، برای همه‌ي عمرمان کفایت می‌کند. (نقل از وبلاگ ایمایان)



 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

ماه پنهان است

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via A Man Called Old Fashion by Old Fashion on 2/17/12

می‌دانم؛ داستان «بادی‌گارد»‌های الويس پريسلی را پيش از اين، يك‌بار ديگر هم بازگو كرده‌ام. اما شايد بد نباشد كه پيش از من، از روزگار كج‌رفتار پرسيده شود كه چرا قصه‌های تكراری ساز می‌كند.
*
چند ماه پيش از مرگ الويس پريسلی، دو تا از «بادی‌گارد»‌های او خبرنگارها را جمع كردند تا به آن‌ها بگويند كه رئيس‌شان دارد خودش را با مواد مخدر نابود می‌كند. يكی از خبرنگارها پرسيد شما كه می‌گوييد او را دوست داريد و اين مصاحبه را هم به اين خاطر ترتيب داده‌ايد تا كسی به داد رئيس‌تان برسد، چرا خودتان از او مراقبت نكرديد. يكی از «بادی‌گارد»‌ها پاسخ داد كه ما كارمان محافظت از آدم‌ها در برابر صدماتی‌ست كه ديگران ممكن است به آن‌ها وارد كنند؛ چه كاری از ما ساخته است وقتی رئيس ما خودش دارد به خودش صدمه می‌زند.
*
درست بيست سال پيش، خانم ويتنی هيوستن و آقای كوين كاستنر در فيلم «بادی‌گارد» هم‌بازی بودند: خانم هيوستن، در نقش يك آوازخوان پرآوازه (راشل مارون)، و آقای كاستنر در نقش يك «بادی‌گارد» منضبط و سخت‌گير و "بی‌احساس" (فرانك فامر)، كه قرار است از او در برابر تهديدهای يك عاشق ديوانه محافظت كند. در جريان استخدام كاستنر، يكی از مباشران خانم هيوستن / مارون درباره سابقه كاری‌اش می‌پرسد. كاستنر / فارمر پاسخ می‌دهد «دو سال محافظ جيمی كارتر، چهار سال محافظ رونالد ريگان». مباشر، انگار كه مچش را گرفته باشد می‌گويد «اما ريگان كه مورد سوء‌قصد قرار گرفت!» و كاستنر به‌سرعت جواب می‌دهد «نه در نوبت كاری ِ من!».
*
لابد خانم هيوستن هم مثل الويس پريسلی، «بادی‌گارد»‌هايی داشت؛ اما انگار آن‌ها هم، درست مثل «بادی‌گارد»‌های آقای پريسلی، حتی در نوبت كاری‌شان كاری از دست‌شان بر نمی‌آمد، وقتی كه «رئيس»‌شان داشت خودش به خودش صدمه می‌زد.
*
ويتنی اليزابت هيوستن سه سال پس از «بادی‌گارد» در فيلم ديگری بازی كرد با نام «در انتظار بازدَم». او هفت روز پيش، در چهل‌وهشت ساله‌گی، دور از چشم «بادی‌گارد»‌ها، به‌آرامی در وان هتل بورلی هيلز فرو رفت و تا ابد در انتظار بازدم باقی ماند. بدرود خانم هيوستن.

 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

یک عاشقانه آرام

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

by Nafi3 on 10/25/11

مگذار که عشق
به عادت دوست داشتن تبدیل شود
مگذار که حتی آب دادنِ گل های باغچه
به عادتِ آب دادن گل های باغچه تبدیل شود
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست
پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود ، پیوسته، خواهانِ نو شدن است ،
و دیگرگون شدن..

| نادر ابراهیمی - یک عاشقانه آرام |

 
 

Things you can do from here:

 
 

...

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 


آدم‌هایی هستن که این توانایی رو دارن همیشه باشن. بمونن. سعی در فراموش کردن‌شون، اشتباه محضه. یه جورایی مثل همون درس‌هایی که سال‌ها قبل توی کتاب‌های علوم خونده بودیم؛ مخلوط معلق جامد در مایع یا یه همچین چیزی.

این آدم‌ها شاید خیلی دور، خیلی نزدیک، ولی هستن. یه بارون، یه دست‌خط، یه نَفس، یه عکس، یه صدا، دوباره زنده‌شون می‌کنه. زنده‌شون می‌کنه تا خودشون و نگاه‌شون و همه‌ی خاطرات و بود و نبودشون حالا هی جلوی چشم‌هات رژه برن. هی برن و بیان. هی برن و بیان. برن و بیان.  

آدم‌هایی هستن که ته‌نشین می‌شن ولی حل نمیشن. یه جاهایی از زندگی، باید نوشت «لطفاً تکان ندهید.»


 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

هانری کارتیه برسون

برسون در کتاب«لحظه قطعی» نوشته‌است:

«در عکاسی کوچکترین چیزها می‌توانند بزرگترین سوژه‌ها باشند، ویژگی‌های کوچک انسان می‌توانند به موضوعی مهم بدل شوند

۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

گذر زمان


گذر زمان خشمو از بین نمی بره 
به نفرت تبدیل می کنه 
که جنس پایدار تر و عمیق تر ی از  خشمه
برای فرو نشوندن خشم به چیزی  بیشتر از گذر زمان احتیاجه
اغوشی حرفی انگیزهای
هرچی

زنــدگـي يعنـــي چــه ؟


                سهراب سپهري
 
شب آرامي بود
مي روم در ايوان، تا بپرسم از خود
زندگي يعنـــي چــه ؟
مادرم سيني چايي در دست
گل لبخندي چيد ،هديه اش داد به من
خواهرم تکه ناني آورد ، آمد آنجا
لب پاشويه نشست
پدرم دفتر شعري آورد، تکيه بر پشتي داد
شعر زيبايي خواند ، و مرا برد،  به آرامش زيباي يقين
:با خودم مي گفتم
زندگي،  راز بزرگي است که در ما جاريست
زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنيا جاريست
زندگي ، آبتني کردن در اين رود است
وقت رفتن به همان عرياني؛ که به هنگام ورود آمده ايم
دست ما در کف اين رود به دنبال چه مي گردد؟
!!!هيچ
زندگي ، وزن نگاهي است که در خاطره ها مي ماند
شايد اين حسرت بيهوده که بر دل داري
شعله گرمي اميد تو را، خواهد کشت
زندگي درک همين اکنون است
 
زندگي شوق رسيدن به همان
فردايي است، که نخواهد آمد
تو نه در ديروزي، و نه در فردايي
ظرف امروز، پر از بودن توست
شايد اين خنده که امروز، دريغش کردي
آخرين فرصت همراهي با، اميد است
زندگي ياد غريبي است که در سينه خاک
به جا مي ماند
 
زندگي ، سبزترين آيه ، در انديشه برگ
زندگي، خاطر دريايي يک قطره، در آرامش رود
زندگي، حس شکوفايي يک مزرعه، در باور بذر
زندگي، باور درياست در انديشه ماهي، در تنگ
زندگي، ترجمه روشن خاک است، در آيينه عشق
زندگي ، فهـم نفهميــدن هـاســت
 
زندگي، پنجره اي باز، به دنياي وجود
تا که اين پنجره باز است، جهاني با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازي اين پنجره را دريابيم
در نبنديم به نور، در نبنديم به آرامش پر مهر نسيم
پرده از ساحت دل برگيريم
رو به اين پنجره، با شوق، سلامي بکنيم
زندگي، رسم پذيرايي از تقدير است
وزن خوشبختي من، وزن رضايتمندي ست
زندگي، شايد شعر پدرم بود که خواند
چاي مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهي ها داد
زندگي شايد آن لبخندي ست، که دريغش کرديم
زندگي زمزمه پاک حيات ست ، ميان دو سکوت
زندگي ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهايي ست
من دلم مي خواهد
قــدر اين خاطره را دريابيم.
 
سهــــراب سپهـــــري

۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

درخت زندگي

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via My Favorite Movies and Quotes by Nasrin Mohebbian on 10/13/11



فيلمي خاص ..عجيب..سمفوني مرگ و زندگي و ايمان و ...نمي تونم بگم چيزي بايد ديد...



Mrs. O"Brien: [voice over] The only way to be happy is to love. Unless you love, your life will flash by.
[silence]
Mrs. O"Brien
: [voice over] Do good to them. Wonder. Hope




تنها راه خوشبختي عشق ورزيدن ه. اگر عشق نورزي..زندگي به سرعت ميگذره.. با آدمها خوب باش...حيرت کن..اميد داشته باش..






Mr. O"Brien: I wanted to be loved because I was great; A big man. I"m nothing. Look at the glory around us; trees, birds. I lived in shame. I dishonored it all, and didn"t notice the glory. I"m a foolish man.


مي خواستم که همه دوستم داشته باشند چون عالي ام ..يه مرد بزرگم.


من هيچي نيستم.به تمام شکوهي که اطرافمون رو فراگرفته نگاه کن..درختها..پرندگان.. من تو شرم زندگي کردم..من به همشون بي احترامي کردم..و اصلا متوجه اين همه شکوه نشدم..من مرد احمقي بودم.


 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۰ مهر ۱۵, جمعه

سیلی

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via صراحی by rooderavi on 9/24/11





تصویر آشنای کتاب‌های درسی، عکسی‌ست از آلفرد بعقوب‌زاده. خـالق این عکس، از عکاسان سرشناس جنگ و برنده جایزه معتبر ورلد پرس فتو که آثارش در مجلات تایم و نیوزویک به چاپ رسیده و شهرتی بین المللی دارد. او درباره این عکس می‌گوید:
در سال 1359 که 20 سال داشتم خودم را به جبهه‌ها رساندم برای عکاسی جنگ. در حال نبرد و پیشروی در میان نیروهای جنگ‌های نامنظم، از این پسر عکس گرفتم که ترسیده بود و آموزش نظامی هم نداشت و خیلی جوان بود و 13 سال داشت. دیدم خیلی ترسیده. رفتم به سمتش و او مرا بغل کرد و گریه کرد. گفتم خب جنگ همین است. گفت پدرم مرا آورده اینجا، و من 20 ساله سعی کردم دلداریش بدهم!
چند روز گذشت و مسوولین ستاد تبلیغات جنگ به من گفتند که: راستی آلفرد، این دوستت شهید شد.

مجله فرهنگی هنری تماشا-شهریور 1389


کاوه گلستان در جایی در مورد مستندهایش می‌گوید:

«من میخواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه دار کند و به خطر بیاندازد.می‌توانی نگاه نکنی. می‌توانی خاموش کنی. می‌توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل ها. اما نمی‌توانی جلوی حقیقت را بگیری. هیچ کس نمی‌تواند.»



فید صراحی



 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

اعدام در ملاء عام

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 


ملتی که کتاب نمی خواند باید تمام تاریخ را تجربه کند.


 
 

Things you can do from here:

 
 

هنوز برگاش سر بلند نکردن

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via گیس طِلا by گیس طلا on 9/27/11

داشتم می اومدم خونه دیدم یه نفر یه گلدون بزرگ گذاشته کنار سطل آشغال
به گلدون خیره شده بودم و احساس می کردم که برگاش دارن از شرم و خجالت می لرزن
گلدون بزرگتر از اون بود که بتونم بلندش کنم تا خونه بیارمش
از اون برگها بود که تو آب هم میشه نگهداریشون کرد
تمام ساقه هایش را با دست بریدم و همه را بغل زدم و اومدم خونه
تو خیابون همه یه بغل بزرگ، برگهای سبز در آغوشم نگاه می کردن
الان گذاشتمشون تو گلدون بلور سبز رنگم که گلهای نارنجی داره
نمی دونم می تونن دردی که کشیدن را فراموش کنن
اینکه یه نفر آدم را دوست نداشته باشه به اندازه کافی دردناک هست اما اینکه دور انداخته بشی مثل قتل می مونه


 
 

Things you can do from here:

 
 

.

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

by Azadeh on 10/3/11

حـرف حـق مـی زنـی عـزیـزم،
ولـی بـایـد یـاد بـگـیـری هـر حـقـیـقـتـی رو تـو صـورت طـرف مـقـابـل تـُف نـکـنـی؛
روح و روان آدمـا از هـر حـقـیـقـتـی عـزیـزتـره
...
رضا کیانیان . در فیلم چتری برای دو نفر

 
 

Things you can do from here:

 
 

زن ... مرد ... دیوار شهوت

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

by ‌میرهابیل on 9/12/11

در مقدمه کتاب ضیافت افلاطون که در زمان رییس جمهوری خاتمی به چاپ رسیده بود متنی وجود داشت که در چاپهای بعدی از روی این کتاب حذف شد. پاراگرافی از این مقدمه را در اینجا قرار می دهم:

" در جوامع استبدادی همیشه زن و مرد از هم جدا می شوند تا مرد ها و زن ها چیزی که بینشان جریان داشته باشد، شهوت بیمار گونه ناشی از توهم شناخت از هم باشد، تا هیچ زنی و مردی زیبایی و زشتی واقعی را نتواند تشخیص بدهد و زن ها و مرد ها در انتخاب هم به اندازه شهوت برانگیز بودن توجه داشته باشند و بس ، نه چیز دیگری ..چرا؟؟ چون اگر در جامعه روابط زن و مرد آزاد باشد آن دیوار شهوت فرو می ریزد و زن ها و مرد ها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می دهند و خانواده هایی که تشکیل می دهند بر دوست داشتن انسانی بنا می کنند و فرزندان سالم تربیت می کنند که تاب استبداد را ندارد و به عبارتی استبداد با وجود آنها بیگانه است، چرا که آزاد پرورش می یابند "

منبع : گودر - مصطفی سهرابی

 
 

Things you can do from here:

 
 

ببند عزیزم!

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via کافی میکس by کافی میکس on 10/2/11

وقتی دارم با آب و تاب برات خالی بندی می کنم یه دفعه درنیا بگو "دروغ نگو".

بهم با ناز بگو "واقعا؟" تا من ذوق کنم و بگم "نه، می خواستم اذیتت کنم خره".

              کافیست کافی میکسی شوید!
              اشتراک در فید کافی میکس

 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

سید ابراهیم نبوی

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 



رابطه‌ انسانی عمر مفیدی دارد. متاسفانه داستان‌های عاشقانه با ریاکاری و احساسات‌ گرایی چنین باوری ایجاد کرده‌اند که عشق هرگز نمی‌میرد. نه دوست من! عشق هم می‌ میرد. یک باره احساس می‌کنی دلت تنگ نمی‌شود. همیشه هم اسمش هرزگی نیست. گاهی اوقات واقعا همه چیز تمام می‌شود. تمام می‌شود. جوری تمام می‌شود که انگار هرگز نبوده است.

 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

مجید بهرامی

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

by AmirHossein Behb on 9/1/11

تجربه مواجه شدن با یه بیماری ترسناک تجربه عجیبیه... انگار صبح از خواب پا می شی می بینی با مایک تایسون تو رینگ بوکسی... تو این لحظه فقط در صورتی می تونی داغونش کی که چارلی چاپلین باشی...

 
 

Things you can do from here:

 
 

۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

.

برایم جای تعجب نبود که خسرو کشت یگیران را نقاشی کند. او اغلب
280
از جوانمردانی با من صحبت کرده بود که از جنوب تهران برخاسته اند.
مشهورترین آنها، که آخرین کشتی گیر بزرگ هم بود، غلامرضا
تختی ) 1930 - 1968 ( بود که از مدتها پیش عکس سیاه سفیدش را به من
نشان داده بود. به یکباره فهمیدم خسرو کیستی؛ او یک قهرمان است. او از
یک جنگ، از دکۀ میوه فروشی، از ازدواج مصلحتی، از دو سالانه های هنر
معاصر جان سالم بدر برده است. او آزاده مانده است، چه در لندن و چه در
تهران. او از هیچ چیز نمی ترسد، نه از بوسیدن خواهرزاده اش در عروسیِ
برادرش، و نه از ازدواج جدیدیش با یک زن انگلیسی- روسی بسیار زیبا
در یکی از سواحل تایلند. خسرو هم از دست وزارت ارشاد گریخت و هم
از دست گالری داران غربی که می خواهند او را در قالب یک نقاّش ایرانیِ
سرکش عرضه کنند. او فقط نقش خاص خود را بازی م یکند. او موفق شده
است کلیش هها را وارونه کند و نگاه متهم کنندۀ غرب را نسبت به ایران به
خود آن ها بازگرداند. در جمهوری اسلامیِ قرن بیست و یکم، هنرمندان جای
کشت یگیران را گرفت هاند و خسرو یک پهلوان تمام عیار ایران یاست.

خسرو حسن زاده

نقل  قول از کتاب  قدمت روی چشم
بعد خسرو سِری جدید نقاش یهای خود را به ما نشان داد:
«کُشت یگیران ». اوّلین بار بود که او مردان را نقاشی م یکرد، آ نهم چه
مردانی! در ایران، کشت یگیران نماد شرافت و مردانگی هستند. آنها را
«جوان-مرد » می نامند؛ بدنی عضلانی و قوی دارند ولی در عین حال فروتن
هستند. هرچند آن ها کمی هم لات هستند و مدام خوشگذرانی م یکنند
ولی پیرو آئین عیاری هستند، پشتیبان بیوه زنان و یتیما ناند و از زور
جسمانی و معنوی خود تنها برای نزدیک شدن به خدا استفاده م یکنند،
شاید مثل صوفی ها. آنها قهرمانانی از تبارِ اسطوره های عهد باستان هستند که
همواره در مقابل بی عدالتی بِپا م یخیزند. بعد از انقلاب، رژیم از هیچ کوششی
در جهت تضعیف این قهرمانانِ مردمی فروگذار نکرد زیرا م یخواست در
محل ههای فقیر بجای اقتدار پهلوان ها، اقتدار بسیجیان را جای گزین کند که
نه چندان زیبا هستند و نه عرفانی. فرهنگ زورخانه ای رو به افول است و دارد
به یک جاذبۀ توریستی تبدیل می شود، هرچند که قبور کشت یگیران بزرگ
هر جمعه شاهد ازدحام طرفدارانش هستند.

۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

دیدن ≠ بودن!

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via مینی مالیده by کافی میکس on 8/14/11

این روز‌ها اختر‌شناس شده‌ام. می‌خواهم بگویم ستارهٔ عشقمان، سالهاست که خاموش شده است. ما فقط آن را روشن می‌بینیم.

اشتراک در فید مینی مالیده

Add to Google Reader or Homepage


 
 

Things you can do from here:

 
 

facebook

 
 

Sent to you by ali90 via Google Reader:

 
 

via کافی میکس by کافی میکس on 8/24/11

حرف‌هایت را که لایک می‌زنند حسادت می‌کنم.
حرف‌هایشان را که لایک می‌زنی حسادت می‌کنم.
تا کنون هیچگاه اینچنین احمقانه حسود نبوده‌ام.

هنوز هم از علاقه‌مندی‌هایم هستی
ولی یک روز پاکت می‌کنم
پاکت می‌کنم
از
این
دیوار
لعنتی!

              کافیست کافی میکسی شوید!
              اشتراک در فید کافی میکس

 
 

Things you can do from here: