۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

امروز بهتر از ديروز و فرداست





ارزشمندترين چيزهای زندگي معمولا ديده نميشوند ويا لمس نميگردند، بلکه در دل حس ميشوند.پس از 21 سال زندگي مشترک همسرم از من خواست که با زن ديگري براي شام و سينما بيرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد ولي مطمئن است که اين زن هم مرا دوست دارد و از بيرون رفتن با من لذت خواهد برد.زن ديگري که همسرم از من ميخواست که با او بيرون بروم مادرم بود که 19 سال پيش از اين بيوه شده بود ولي مشغله هاي زندگي و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقي ونامنظم به او سر بزنم.آن شب به او زنگ زدم تا براي سينما و شام بيرون برويم. مادرم با نگراني پرسيد که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادي بود که يک تماس تلفني شبانه و يا يک دعوت غير منتظره را نشانه يک خبر بد ميدانست.به او گفتم: بنظرم رسيد بسيار دلپذير خواهد بود که اگر ما دو امشب را با هم باشيم. او پس از کمي تامل گفت که او نيز از اين ايده لذت خواهد برد.آن جمعه پس از کار وقتي براي بردنش ميرفتم کمي عصبي بودم. وقتي رسيدم ديدم که او هم کمي عصبي بود کتش را پوشيده بود و جلوي درب ايستاده بود، موهايش را جمع کرده بود و لباسي را پوشيده بود که در آخرين جشن سالگرد ازدواجش پوشيده بود. با چهره اي روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتي سوار ماشين ميشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم براي گردش بيرون ميروم و آنها خيلي تحت تاثير قرار گرفته اند و نميتوانند براي شنيدن ما وقع امشب منتظر بمانند.ما به رستوراني رفتيم که هر چند لوکس نبود ولي بسيار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئي همسر رئيس جمهور بود. پس از اينکه نشستيم به خواندن منوي رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالاي منو نگاهي به چهره مادرم انداختم و ديدم با لبخندي حاکي از ياد آوري خاطرات گذشته به من مي نگرد، و به من گفت يادش مي آيد که وقتي من کوچک بودم و با هم به رستوران ميرفتيم او بود که منوي رستوران را ميخواند. من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسده که تو استراحت کني و بگذاري که من اين لطف را در حق تو بکنم.هنگام صرف شام مکالمه قابل قبولي داشتيم، هيچ چيز غير عادي بين ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پيرامون وقايع جاري بود و آنقدرحرف زديم که سينما را از دست داديم.وقتي او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بيرون خواهد رفت به شرط اينکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم.وقتي به خانه برگشتم همسرم از من پرسيد که آيا شام بيرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خيلي بيشتر از آنچه که ميتوانستم تصور کنم.چند روز بعد مادر م در اثر يک حمله قلبي شديد درگذشت و همه چيز بسيار سريعتر از آن واقع شد که بتوانم کاري کنم.کمي بعد پاکتي حاوي کپي رسيدي از رستوراني که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خورديم بدستم رسيد.يادداشتي هم بدين مضمون بدان الصاق شده بود: نميدانم که آيا در آنجا خواهم بود يا نه ولي هزينه را براي 2 نفر پرداخت کرده ام يکي براي تو و يکي براي همسرت. و تو هرگز نخواهي فهميد که آنشب براي من چه مفهومي داشته است، دوستت دارم پسرم.در آن هنگام بود که دريافتم چقدر اهميت دارد که بموقع به عزيزانمان بگوئيم که دوستشان داريم و زماني که شايسته آنهاست به آنها اختصاص دهيم. هيچ چيز در زندگي مهمتر از خدا و خانواده نيست. زماني که شايسته عزيزانتان است به آنها اختصاص دهيد زيرا هرگز نميتوان اين امور را به وقت ديگري واگذار نمود.اين متن را براي همه کساني که والديني مسن دارند بفرستيد. به يک کودک، بالغ و يا هرکس با والديني پا به سن گذاشته. امروز بهتر از ديروز و فرداست

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

چگونه اعتماد دیگران را جلب کنید



چگونه اعتماد دیگران را جلب کنید

با افراد بلند مرتبه دوست شوید
پرفسور Deepak Malhotra استاد دانشکده مدیریت بازرگانی دانشگاه هاروارد می گوید: دوستان شما نشان دهنده میزان اعتبار شما هستند . اگر با افراد بزرگ ارتباط داشته باشید و نزدیکان شما از اعتبار خوبی برخوردار باشند شما نیز از همان اعتبار برخوردار خواهید شد
آلت دست دیگران نشوید
به فروشندگان خودرو آموزش داده می شود تا به همه سوالات پاسخ بدهند بدون توجه به اینکه پاسخ صحیح را می دانند یاخیر . در واقع هدف از این کار این است که آنها مطلع نشان داده شوند . اگر اطلاعات شما در رشته های گوناگون کم باشد به آلت دست دیگران تبدیل می شوید . اما مطلع بودن شما باعث تشویق دیگران برای اعتماد به شما می شود
اشتباهاتتان را بپذیرید
پروفسور Bella DePaulo استاد روانشانسی دانشگاه سانتا باربارای کالیفرنیا در مطالعه ای که در سال ۲۰۰۴ انجام داد دریافت که دروغگوها خیلی کم اشتباهاتشان را تصحیح می کنند یا جملات اشتباه خود را می پذیرند. اگر می خواهید صادق به نظر برسید به اشتباهاتتان اعتراف کنید
اعتماد به نفس داشته باشید
کسانی که از طریق اینترنت دنبال دوست می گردند ، عکسی از خودشان نشان می دهند که دران بسیار لاغر اندام هستند یا در جلوی یک عمارت مجلل ایستاده اند . صرف نظر از اینکه واقعا چقدر چاق یا فقیر باشند به ا ین کار برای اعتماد به نفس و دگرمی دادن به خود ادامه می دهند تا وقتیکه یکبار شخصا طرف مقابلشان را ملاقات کنند.
خوش اخلاق باشید
مطالعات پروفسور DePaulo در سال ۲۰۰۴ نشان داد که دروغگو ها سر سخت تر و تند خوتر هستند . همچنین رفتارشان نیز نامطلوب است و مستعد شکایت دیگران هستند
قدری صمیمیت نشان دهید
اگر در هنگام صحبت دستان خود را حرکت دهید طوری که دیگران کف دستان شما را ببینند ، آنها احساس می کنند شما فردی گشاده رو و صادق هستید و برقراری ارتباط با شما بسیار آسان است. برقراری ارتباط چشمی هم بسیار مهم است
زبان بیاموزید (به زبان و فرهنگ مسلط باشید)
فرهنگ های مختلف شاخص های کلامی و غیر کلامی خودشان را دارند . اگر شما به ظرایف فرهنگی مسلط نباشید برای دیگران باور پذیر نخواهید بود. این مساله در کسب و کار نیز اهمیت زیادی دارد.
دیگران را دوست بدارید
مردم به کسی اعتماد می کنند که با او احساس راحتی کنند . به دیگران نیکی کنید و گله مند نباشید . در عوض به درد دل مردم گوش دهید و کاری کنید تا آنها شما را دوست داشته باشند.
قابل پیش بینی باشید
برای ایجاد یک رابطه درازمدت مبتنی بر اعتماد مهمترین نکته ثبات شما است.
Patty Feinstein
مربی برقراری رابطه با جنس مخالف معتقد است که تمام این بستگی به ثبات رفتار های شما دارد. بدون توجه به اینکه ایمیل شما یا پیام های نوشتاری تان چه می گوید

كايزن چيست؟




كايزن تركيبي دو كلمه اي از يك مفهوم ژاپني است كه تعريف آن تغيير به سمت بهتر شدن يا بهبود مستمر و تدريجي است. در واقع كايزن بر اين فلسفه استوار است كه براي ايجاد بهبود در سازمان ها لازم نيست به دنبال تغييرات انفجاري يا ناگهاني باشيم ، بلكه هر نوع بهبود يا اصلاح به شرط آنكه پيوسته و مداوم باشد، ارتقاي بهره وري را در سازمان ها به ارمغان خواهد آورد.
KAI + ZEN = KAIZEN
بهبود مستمر و تدريجي با بهره گيري از مشاركت كاركنان
در نگاه كايزني براي تحقق بهبود تدريجي و مستمر در سازمان ها بايد سه اقدام اساسي زير صورت بگيرد :
1- كليه فعاليت هايي كه هزينه زا هستند ولي ارزشي توليد نمي كنند (Muda ) بايد حذف شوند .
2- فعاليت هايي كه به شكلي در جاي ديگري به صورت موازي انجام مي شوند ( Muri ) با يكديگر تلفيق شوند.
3- آن دسته از فعاليت هايي كه براي تكميل و بهبود سطح كيفي خدمات لازمند (Mura ) به فعاليت هاي سازمان افزوده شوند. اين حركت يا نهضت MU3 اساس اقدامات كارگاه آموزشي گمبا كايزن ( كايزن عملي ) را تشكيل مي دهد.
اصول بيست گانه مديريت در كايزن
1- نگوييد چرا اين كار انجام نمي شود. فكر كنيد چگونه مي توانيد آن را انجام دهيد.
2- در مورد مشكل به وجود آمده نگراني به خود راه ندهيد. همين الان براي رفع آن اقدام نماييد.
3- از وضعيت موجود راضي نباشيد. باور داشته باشيد كه هميشه راه بهتري هم وجود دارد.
4- اگر مرتكب اشتباه شديد ، بلافاصله در صدد رفع اشتباه برآييد.
5- براي تحقق هدف به دنبال كمال مطلوب نگرديد.اگر60%از تحقق هدف اطمينان داريد دست بكار شويد.
6- براي پي بردن به ريشه مشكلات 5 بار بپرسيد چرا؟
7- گمبا محل واقعي رويداد خطاست . سعي نكنيد از دفتر كار خود مشكلات محيط را حل كنيد.
8- هميشه براي حل مشكل از داده و اطلاعات كمي و به روز استفاده كنيد.
9- براي حل مشكل بلافاصله به دنبال هزينه كردن نباشيد. بلكه از خرد خود استفاده كنيد. اگر عقلتان به جايي نمي رسد، آن را در همكارانتان بجوييد و از خرد جمعي استفاده كنيد.
10- هيچ وقت جزئيات و نكات ريز مسئله را فراموش نكنيد. ريشه بسياري از مشكلات در نكات ريز است.
11- حمايت مديريت ارشد منحصر به قول و كلام نيست. مديريت بايد حضور ملموس داشته باشد.
12- براي حل مسائل هر جا كه امكان آن وجود دارد از واگذاري اختيار به زيردستان ابا نكنيد.
13- هيچ وقت به دنبال مقصر نگرديد. هيچ گاه عجولانه قضاوت نكنيد.
14- مديريت ديداري و انتقال اطلاعات بهترين ابزار براي حل مسئله به صورت گروهي است.
15- ارتباط يك طرفه دستوري از بالا به پايين مشكلات سازمان را پيچيده تر ميكند. مديريت ارشد بايد با لايه هاي پايين تر سازمان ارتباط دو جانبه داشته باشد.
16- انسانها توانايي هاي فراواني دارند. از الگوهاي چند مهارتي و غني سازي شغلي براي شكوفا شدن آنها استفاده كنيد.
17- تنها فعاليت هايي را انجام دهيد كه براي سازمان شما ارزش افزوده ايجاد مي كنند.
18- فراموش نكنيد كه 5 ت ، پايه و بنيان ايجاد محصولي با كيفيت است.
19- بر اساس الگوهاي كار گروهي ، مسائل محيط كارتان را حل كنيد.
20- حذف مودا ( اتلاف) فرآيندي پايان ناپذير است. هيچ وقت از اين كار خسته نشويد.
Tags: | Edit Tags

کلمات کوچک ولی عمیق





اگر بتوانی خواسته ات را در ذهن تصور کنی، می توانی آن را در دنیای مادی ات متجلی سازی.
وین دایر
دوستت داشتم ...يادت هست ؟ ...گفتم دوستت دارم ...و تو گفتي كوچكي براي دوست داشتن ....رفتم تا بزرگ شوم ...اما انقدر بزرگ شدم كه يادم رفت دوستت داشتم---

ديگران را ببخشيد نه به اين علت كه آنها لياقت بخشش تو را دارند به اين علت كه تو لياقت آن را داري كه آرامش داشته باشي

در زندگانی گاه لحظاتی فرا می رسد که انسان خود را به شکل غم انگیزی تنها و تهی احساس می کند
تنها چون تکدرخت خشکیده از یاد رفته ای
و تهی چون سبوی گلین شکسته ای
گوته

هر گاه بفهمی اهدافت را خودت تعیین می کنی، می فهمی زندگی ات را هم خودت شکل می دهی.
وین دایر
هر چقدر بالاتر مي‌روي، از نظر آنانکه پرواز نمي‌دانند، کوچکتر به نظر مي‌رسی

موضوع اصلی این نیست که تو خنده را انتخاب کنی یا خشم را – مهم این است که کدام یک لحظات تو را مملو از
شادمانی می کند و کدام یک اوقاتت را در غصه تباه
.
اگر گمان کنی دوران تغییر به درازا می کشد، همین گونه خواهد شد.

وین دایر

رفتارت بسیار بهتر از کلامت نشان می دهد تو کیستی؟
وین دایر
برنامه ریزی لزوما بد نیست اما عاشق شدن طبق برنامه دیوانگی محض است.
وین دایر
هر کسی می تواند در هر برهه ای از زندگی تغییر کند؛ تنها اگر گفتگویی درونی با خود انجام دهد.
وین دایر
هیچ وقت دل به کسی نبند چون این دنیا این قدر کوچیکه که توش دو تا دل کنار هم جا نمیشه ...
اگر هم دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو چون
این دنیا این قدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی
...
احساس تقصیر یعنی اینکه بگذاری لحظات کنونی ات بر اثر رفتار گذشته ات خراب شود.

وین دایر

با هر که مواجه می شوی عشق و پذیرش بی قید و شرط خود را نثار او کن و ببین نتیجه چه خواهد بود.
وین دایر

طناب ماکدام است




مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود ابلیس را دید که با انواع طناب ها به دوش در گذر است .
کنجکا و شد و پرسید:ای ابلیس این طناب ها برای چیست ؟
جواب داد برای اسارت آدمیزاد.
طناب های نازک برای افراد ضعیف النفس وسست ایمان و طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت وگفت:این ها را هم انسان های با ایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشته اند پاره کرده اند و اسارت را نپذیرفتند.
مرد گفت :طناب من کدام است ؟
ابلیس گفت: اگر کمکم کنی تا این طناب های پاره را گره بزنم خطا ی تو را به حساب دیگران می گذارم.
مرد قبول کرد.ابلیس خنده کنان گفت: عجب با این ریسمان ها ی پاره هم میشود انسان هلایی چون تورا به بندگی گرفت!
«راستی! طناب ما کدام است؟!!!!

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

هفت اصل بیل گیتس





بيل گيتس، رئيس مايکروسافت، در يک سخنراني در يکي از دبيرستان‌هاي آمريکا، خطاب به دانش‌آموزان گفت: ?در دبيرستان خيلي چيزها را به دانش‌آموزان نمي‌آموزند?. او هفت اصل مهم را که دانش‌آموزان در دبيرستان فرا نمي‌گيرند، بيان كرد.
اصول بيل گيتس به اين شرح است:
اصل اول: در زندگي، همه چيز عادلانه نيست، بهتر است با اين حقيقت کنار بياييد.
اصل دوم: دنيا براي عزت نفس شما اهميتي قايل نيست. در اين دنيا از شما انتظار مي‌رود که قبل از آن‌که نسبت به خودتان احساس خوبي داشته باشيد، کار مثبتي انجام دهيد.
اصل سوم: پس از فارغ‌التحصيل شدن از دبيرستان و استخدام، کسي به شما رقم فوق‌العاده زيادي پرداخت نخواهد کرد. به همين ترتيب قبل از آن‌که بتوانيد به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسيد، بايد براي مقام و مزايايش زحمت بکشيد.
اصل چهارم: اگر فکر مي‌کنيد، آموزگارتان سختگير است، سخت در اشتباه هستيد. پس از استخدام شدن متوجه خواهيد شد که رئيس شما خيلي سختگيرتر از آموزگارتان است، چون امنيت شغلي آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم: آشپزي در رستوران‌ها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگ‌هاي ما براي اين کار اصطلاح ديگري داشتند، از نظر آنها اين کار ?يک فرصت? بود.
اصل ششم: اگر در کارتان موفق نيستيد، والدين خود را ملامت نکنيد، از ناليدن دست بکشيد و از اشتباهات خود درس بگيريد.
اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشويد، والدين شما هم جوانان پرشوري بودند و به قدري که اکنون به نظر شما مي‌رسد، ملال‌آور نبودند

هزار و سه پند





شيطان به حضور حضرت موسي امد و گفت :آيا مي خواهي به تو هزار و سه پند بياموزم .
موسي گفت:انچه تو ميداني من بيشتر ميدانم و نيازي به پند تو ندارم .
در همين حال جبرئيل وارد شد و عرض كرد :اي موسي خداوند مي فرماييد هزار پند او فريب است اما سه پند او را بشنو موسي هم به شيطان گفت : سه پند از هزار و سه پندت را بگو .
شيطان گفت:
يك: چنانچه در خاطرت انجام دادن كار نيكي را گذراندي براي انجام آن شتاب كن وگرنه تو را پشيمان مي كنم.
دو:اگر با زنان بيگانه و نامحرم نشستي غافل از من مباش كه تو را به گمراهي وادار ميكنم .
سه:چون خشم و غضب بر تو مستولي شد جاي خود را عوض كن وگرنه فتنه به پا مي كنم

مرمر




توي يه موزه ي معروف که با سنگ هاي مرمر کف پوش شده بود, مجسمه بسيار زيباي مرمريني به نمايش گذاشته شده بودند که مردم از راه هاي دورو نزديک واسه ديدنش به اونجا مي اومدن.
و کسي نبود که اونو ببينه و لب به تحسين باز نکنه
يه شب سنگ مرمري که کف پوش اون سالن بود؛ با مجسمه؛ شروع به حرف زدن کرد و گفت:
"اين؛ منصفانه نيست!
چرا همه پا روي من مي ذارن تا تورو تحسين کنن؟!
مگه يادت نيست؟!
ما هر دومون توي يه معدن بوديم,مگه نه؟
اين عادلانه نيست!
من خيلي شاکيم!"
مجسمه لبخندي زد و آروم گفت:
"يادته روزي که مجسمه ساز خواست روت کار کنه, چقدر سرسختي و مقاومت کردي؟"
سنگ پاسخ داد:
"آره ؛آخه ابزارش به من آسيب ميرسوند."
آخه گمون کردم مي خواد آزارم بده.
آخه تحمل اون همه دردو رنج رو نداشتم."
و مجسمه با همون آرامش و لبخند مليح ادامه داد که:
"ولي من فکر کردم که به طور حتم مي خواد ازم چيز بي نظيري بسازه.
به طور حتم بناست به يه شاهکار تبديل بشم .
به طور حتم در پي اين رنج ؛گنجي هست.
پس بهش گفتم :
"هرچي ميخواي ضربه بزن ؛بتراش و صيقل بده!"
و درد کارهاش و لطمه هائي رو که ابزارش به من مي زدن رو به جون خريدم.
و هر چي بيشتر مي شدن؛بيشتر تاب مي آوردم تا زيباتر بشم!
پس امروز نمي توني ديگران رو سرزنش کني که چرا روي تو پا ميذارن و بي توجه عبور مي کنن.."
رنج و سختي ها هداياي خالق مهربون هستيه به من و تو .
و يادمون باشه قراره اون قدر خوشگل بشيم که خودمون هم نمي تونيم از الان باور و تصور کنيم.
پس بيا ازين به بعد به هر مسئله و مشکلي سلام کنيم و بگيم:"خوش اومدي"
و از خودمون بپرسيم :
"اين بار اون لطيف بزرگ چه موهبت و هديه اي برامون فرستاده؟"
رزا

گفتگوی اسپانیائیها و امریکائیها روی فرکانس کشتیرانی






گفتگويي که واقعا روی فرکانس اضطراری کشتيرانی روی کانال 106 سواحل Finisterra (Galicia) ميان اسپانيياييها و آمرييکائييا در 16 اکتبر 1997 ضبط شده.
اسپانيائييا ( با سر و صدای متن): A-853 با شما صحبت ميکند. لطفا 15 درجه به جنوب بچرخيد تا از تصادف اجتناب کنيد. شما داريد مستقيما بطرف ما می آييد. فاصله 25 گره دريايي.
آمريکائييها ( با سرو صدای متن): ما بشما پيشنهاد ميکنيم 15 درجه به شمال بچرخيد تا با ما تصادف نکيد.
اسپانيائييا : منفی. تکرار ميکنيم. 15 درجه به جنوب بچرخيد تا تصادف نکنيد.
آمريکائييها ( يک صدای ديگر) : کاپيتان يک کشتی ايالات متحده آمريکا با شما صحبت ميکند. بشما اخطار ميکنيم 15 درجه بشمال بچرخيد تا تصادف نشود.
اسپانيائيها : اين پيشنهاد نه عملی است و نه مقرون به صرفه. بشما پيشنهاد ميکنيم 15 درجه به جنوب بچرخيد تا باما تصادف نکنيد.
آمريکائيها (با صدای عصبانی) : کاپيتان ريچارد جمس هاوارد فرمانده ی ناو هواپيما بر يو اس اس لينکلن با شما صحبت ميکند . دو رزمناو 6 ناو منهدم کننده 5 ناوشکن 4 زير دريايي و تعداد زيادی کشتی های پشتيبانی ما را اسکورت ميکنند. بشما پيشنهاد نمی کنم. بشما دستور ميدهم راهتان را 15 درجه بشمال عوض کنيد. در غير اينصورت مجبور هستيم اقدامات لازمی برای تضمين امنيت اين ناو اتخاذ کنيم. لطفا بلافاصله اطاعت کنيد و از سر راه ما کنار رويد!!!
اسپانيائيها : خوان مانوئل سالاس آلکانتارا با شما صحبت ميکند. ما دو نفر هستيم و يک سگ دو وعده غذا 2 قوطی آبجو و يک قناری که فعلا خوابيده ما را اسکورت ميکنند. پشتيبانی ما ايستگاه راديوئی زنجيره ی ديال ده لا کورونيا و کانال 106 اضطراری دريائی است. ما به هيچ طرفی نمی رويم زيرا ما روی زمين قرار داريم و در ساختمان فانوس دريايی A-853 Finisterra روی سواحل سنگی گاليسيا هستيم و هيچ تصوری هم نداريم که اين چراغ دريايي در کدام سلسله مراتب از چراغ های دريای اسپانيا قرار دارد. شما ميتوانيد هر اقدامی که به صلاحتان باشد را اتخاذ کنيد و هر غلطی که ميخواهيد بکنيد تا امنيت کشتی کثافتتان را که بزودی روی صخره ها متلاشی ميشود تضمين کنيد. بنابراين بازهم اصرار ميکنيم و بشما پيشنهاد ميکنيم عاقلانه ترين کار را بکنيد و راه خودتان را 15 درجه ی جنوبی تغيير دهيد تا از تصادف اجتناب کنيد.
آمريکائيها : آهان باشد. گرفتيم. ممنون.

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

160 نكته در مديريت




160 نكته در مديريت
1- در انجام كارها روي شيوه‌اي خاص تأكيد نكنيد. شايد كسي بتواند از مسير كوتاه‌تر و بهتري شما را به مقصد برساند.
2- توجه داشته باشيد دانش و تجربه، هيچ كدام به تنهايي رهگشا نيستند، مثل اكسيژن و هيدروژن كه از تركيب معيني از آنها هواي تنفس ما تأمين مي‌شود، مي‌توان با آميختن دانش و تجربه، راهكارهاي حياتي و استثنايي خلق كرد.
3- از هر فرصتي براي استخدام و به كارگيري افراد برجسته استفاده كنيد.
4- به خاطر داشته باشيد رعايت استانداردهاي محيط كار در كارايي كارمندان مؤثر است.
5- با فرق گذاشتن بيهوده بين افراد گروه، انگيزه كاري آنها را از بين نبريد.
6- از مشورت و نظرخواهي با نيروي جوان ابايي نداشته باشيد.
7- با رفتارهاي ضد و نقيض، اعتماد زيردستان را از خود سلب نكنيد.
8- در به وجود آوردن فضاي رقابتي سالم، كوشا باشيد.
9- براي ارتقاي سطح دانش كارمندان و افزايش بهره‌وري آنان، كلاسهاي آموزشي ترتيب دهيد و از لوازم كمك آموزشي بهره گيريد.
10- دقت كنيد كه توبيخ كارمند خطاكار، بايد متناسب با اشتباهاتش تعيين شود.
11- مطمئن شويد مأمور خريدي كه براي سازمان در نظر گرفته‌ايد، علاوه بر كارداني و رعايت اصول درست بازاريابي، مورد اعتماد، زرنگ و خوش‌سليقه نيز هست و همان‌گونه كه بر قيمت كالاها توجه دارد، بر زيبايي و كيفيت آنها نيز اهميت مي‌دهد.
12- در صورت لزوم با قاطعيت نه بگوييد.
13- سعي كنيد با اصول ساده روانشناسي آشنا شويد.
14- طوري رفتار كنيد كه ديگران شما را به عنوان الگو انتخاب كنند و آينده كاري دلخواه خود را در قالب شخصيت شما مجسم كنند.
15- هرگز در حضور كارمندان با ديگر معاشرين خود، پشت سر افراد بدگويي نكنيد.
16- رعايت سلسله مراتب كاري را به مسئولين و سرپرستان گوشزد كنيد.
17- براي آزمودن كارمندانتان با آزمايشهاي فاقد ارزش و بي‌اساس، شخصيت آنان را زير سؤال نبريد.
18- با شروع به موقع جلسات، وقت‌شناسي را عملاً به حاضرين بياموزيد.
19- براي گيراتر شدن سخنان خود، هميشه چند عبارت كليدي از بزرگان و افراد برجسته در ذهن داشته باشيد و در موقع لزوم آنها را به كار ببريد.
20- در انجام كارها به سه نكته بيش از بقيه نكات توجه كنيد: اعتماد به نفس، اعتماد به نفس، اعتماد به نفس.
21- انتقاد پذير باشيد.
22- با بي‌توجهي، تلاش و زحمات زيردستان را بي‌ارزش نكنيد.
23- با وسواس بيهوده در انتخاب، زمان را از دست ندهيد و به خاطر داشته باشيد زمان براي شما متوقف نمي‌شود.
24- براي حل مشكلات احتمالي، دورانديش باشيد و مطمئن باشيد با در نظر داشتن چند راهكار تخصصي، هرگز در موارد اضطراري غافلگير نخواهيد شد.
25- نقش تبليغات را در سودآوري سازمان ناديده نگيريد.
26- خواسته‌هاي خود را واضح و روشن بيان كنيد و اطمينان حاصل كنيد كه كارمندان به خوبي از جزئيات وظيفه‌اي كه به عهده آنان است، مطلع هستند.
27- از هر كس، مطابق دانش و تجربه‌اش توقع داشته باشيد تا بهترين نتيجه را بدست آوريد.
28- وظايف كارمندان را متناسب با توانايي‌هاي فيزيكي و حرفه‌اي آنان تعيين كنيد.
29- اگر از موضوعي علمي اطلاعي نداريد، يا احتياج به توضيحات بيشتري داريد، بدون هيچ ترديدي سؤال كنيد.
30- در موارد بحراني، خونسردي خود را حفظ كنيد و چند استراتژي بحران‌زدايي مناسب با فعاليت سازماني خود را پيش‌بيني و طراحي كنيد تا در موارد لزوم از آنها استفاده كنيد.
31- از رفتارهايي كه شما را در سازمان عصبي معرفي مي‌كند، پرهيز كنيد.
32- انتقامجو نباشيد.
33- زمان پياده‌سازي تصميم‌گيري‌ها، به اندازه اخذ تصميمات، مهم است. چون ممكن است اجراي يك نقشه خوب تجاري در زمان نامناسب با شكست روبه‌رو شود.
34- در مورد چيزي كه نمي‌دانيد، به كسي اطلاعات اشتباه ندهيد و از گفتن نمي‌دانم، هراسي نداشته باشيد.
35- با محول كردن مسئوليت به كارمندان مستعد و خلاق، زمينه رشد و خلاقيت آنان را فراهم كنيد.
36- بدون تفكر و درنگ پاسخ ندهيد.
37- نحوه چيدمان ميز كارمندان و محل استقرار آنها را طوري انتخاب كنيد كه افراد فراموش نكنند در محل كارشان هستند و نبايد بيش از حد مجاز باز هم به گفت‌و‌گو بپردازند.
38- حرفه‌اي‌ترين و بهترين حسابدار و مشاور حقوقي را استخدام كنيد.
39- به مشكلات مالي افراد توجه كنيد و درخواستهاي موجه اخذ وام آنان را به تعويق نيندازيد.
40- هميشه به خاطر داشته باشيد تواضع و متانت بر شكوه شما مي‌افزايد.
41- اگر قاطعيت مدير با مهرباني توأم باشد، تأثير شگفت‌انگيزي بر اطرافيان خواهد داشت و فرمانبري با ترس جاي خود را به انجام وظيفه با حس مسئوليت‌پذيري مي‌دهد.
42- سامانه‌اي را جهت اخذ پيشنهاد اختصاص دهيد و به كارمندان اطمينان دهيد كه در كمال رازداري به پيشنهادهاي مطرح شده رسيدگي مي‌كنيد.
43- مطمئن شويد كه حق و حقوق ديگران توسط مسئولين و سرپرستان سازمان رعايت مي‌شود.
44- چند ساعت از يك روز مشخص در ماه را به بازديد از سطوح مختلف سازمان و گفت‌وگوي رودررو با كارمندان اختصاص دهيد.
45- در سمينارهاي مرتبط با فعاليت خود شركت كنيد.
46- در كمك رساني‌هاي مراسم خيريه پيشقدم باشيد.
47- با درايت و زيركي هميشه در كمين شكار فرصتهاي طلايي باشيد.
48- صبر و حوصله را از مهمترين اركان موفقيت تلقي كنيد.
49- مسئوليت‌پذير باشيد.
50- به منظور اطلاع حاصل كردن از مطالب جديد علمي، در چند سايت اينترنتي مرتبط عضو شويد.
51- چند تكه كلام اختصاصي و جالب براي خود انتخاب كنيد.
52- تفكر و تعمق قبل از پاسخگويي راحت‌تر از پيدا كردن چاره‌اي براي تغيير آنچه عنوان شده مي‌باشد.
53- وقتي مي‌خواهيد كاري را به كسي محول كنيد، روشي را براي عنوان كردنش انتخاب كنيد تا حس مسئوليت افراد برانگيخته شود.
54- علت شكست‌هاي سازماني را تجزيه و تحليل كنيد تا ضمن تشخيص مسير نادرست، از تكرار آن جلوگيري كنيد.
55- با بي‌اهميت جلوه دادن كارهاي كارمندان، زحمات آنان را بي‌ارزش نكنيد.
56- با انجام ورزشهاي فكري، قابليت‌هاي ذهني خود را تقويت كنيد.
57- به هر كس فراخور فعاليت و بازده كاري‌اش پاداش دهيد و با در نظر گرفتن پاداشهاي مساوي، حركت افراد شايسته گروه را كند نكنيد.
58- با به كارگيري مشاورين كارآزموده و متعهد، موقعيت بازار كار را تحليل كنيد و استراتژي به كار بگيريد كه هميشه يك گام از رقبا جلوتر باشيد.
59- اجازه ندهيد بار مسئوليت كارمندان بي‌كفايت و كند بر دوش كارمندان خبره و ساعي تحميل شود زيرا افراد با درك اين بي‌عدالتي انگيزه خود را از دست مي‌دهند.
60- دانش حرفه‌اي خود را تا حدي بالا ببريد كه در موارد لزوم در مقابل كليه سؤالات حرفه‌اي حاضر جواب باشيد.
61- زمان استخدام، افراد علاوه بر تست‌هاي مقرر شده، تست‌هايي انجام دهيد كه مطمئن شويد كسي را كه به كار مي‌گماريد، تنبل نيست! زيرا افراد تنبل فشار كاري ديگران را بيشتر مي كنند.
62- هنگام دست دادن، دست افراد را محكم و صميمانه بفشاريد.
63- وقتي عصباني هستيد، درباره ديگران تصميم‌گيري نكنيد.
64- هميشه وقت‌شناس باشيد. براي حضور به موقع، مي‌توانيد از ترفند قديمي 5 دقيقه جلو كشيدن ساعت استفاده كنيد.
65- هرگز اميد ارتقا را از زيردستان نگيريد، زيرا به طور يقين، انگيزه آنها براي تلاش از بين مي‌رود.
66- سعي كنيد در صورت لزوم در دسترس باشيد و شانس حرف زدن را به همه سطوح سازمان بدهيد. در اين صورت شايد با ايده‌هاي درخشاني روبه‌رو شويد.
67- به كارمندان ساعي و متعهد بگوييد كه چقدر براي سازمان مفيد هستند و شما به آنها علاقه و اعتماد داريد.
68- هيچگاه اجازه ندهيد كسي حالت افسردگي و نااميدي شما را ببيند.
69- به شايعات بي‌اساس بي‌توجه باشيد و در مورد زيردستان از روي دهن‌بيني قضاوت نكنيد.
70- خشكي جلسات طولاني را با شوخ‌طبعي قابل تحمل كنيد.
71- از سرزنش كردن ديگران در جمع خودداري كنيد.
72- براي همه سطوح سازمان حتي خدمه و نامه‌رسانها احترام قائل شويد.
73- از منشي خود بخواهيد روز تولد كارمندان، كارت تبريكي را كه توسط شما امضا شده است، برايشان ارسال كند.
74- در موقع امضا كردن نامه‌‌ها و مكتوبات آنها را به دقت مطالعه كنيد و از امضا كردن آنها، زماني كه حوصله و تمركز نداريد پرهيز كنيد.
75- خوش‌‌ژست و خوش‌بيان باشيد و در جمع با انرژي و اشتياق حاضر شويد.
76- با قدرداني به موقع از كارمندان، انرژي كاري آنان را افزايش دهيد و حسن خلاقيت را در آنان تقويت كنيد.
77- موقع حرف زدن با اعتماد به نفس به چشمان افراد نگاه كنيد و هميشه متبسم باشيد.
78- هرگز براي پيشبرد اهداف كاري خود، ديگران را با وعده‌هاي بي‌اساس فريب ندهيد.
79- سعي كنيد اسامي كارمندان را به خاطر بسپاريد و در حين صحبت كردن با آنان، اسمشان را به زبان بياوريد.
80- همواره به خاطر داشته باشيد به كار بردن الفاظ مؤدبانه از اقتدار شما نمي‌كاهد.
81- اشتباهات زيردستان را بيش از حد لازم به آنها گوشزد نكنيد.
82- امين و رازدار افراد باشيد.
83- روي اشتباهات خود پافشاري نكنيد و بي‌تعصب خطاهاي خود را بپذيريد.
84- با عبارات كنايه‌آميز و نيشدار به ديگران درس عبرت ندهيد.
85- با آرامش و خونسردي به حرفهاي ديگران گوش كنيد و براي صرفه‌جويي در زمان مرتباً حرف آنان را قطع نكنيد.
86- روش محاسبات مالي را تا حدي ياد بگيريد تا قادر به تجزيه و تحليل‌هاي گزارشات مالي سازمان باشيد.
87- در جلسات دائماً به ساعت خود نگاه نكنيد.
88- به نحوه پوشش و ظاهر خود توجه كنيد.
89- تا صحت و سقم مسأله‌اي روشن نشده، كسي را مؤاخذه نكنيد.
90- معاشرين چاپلوس خود را جدي نگيريد.
91- نكات جالب و پندآموز كتابهايي را كه مي‌خوانيد، در دفتري يادداشت كنيد و در موارد مناسب آنها را به كار ببريد.
92- انعطاف‌پذير باشيد.
93- بدون توهين به عقايد ديگران، با آنها مخالفت كنيد.
94- نسبت به قول خود پايبند باشيد.
95- در موقعيت‌هاي بحراني بر خود مسلط باشيد و نگذاريد زيردستان از اضطراب شما آگاه شوند.
96- براي حرف زدن زيباترين و خوش‌آهنگ‌ترين الفاظ را انتخاب كنيد.
97- ريسك‌‌پذير باشيد.
98- نحوه استفاده از نرم‌افزارهاي مرتبط با كار خود را بياموزيد.
99- براي ثبت ايده‌هاي درخشاني كه ناگهان به ذهن مي‌رسند، هميشه يك قلم و كاغذ به همراه داشته باشيد.
100- كتابخانه سازمان را به روز كنيد و اسامي كتابهايي را كه اضافه مي‌شود به صورت ليست منتشر شده در اختيار كارمندان قرار دهيد.
101- مطمئن شويد ابراز رضايت شغلي افراد به سبب ترس از توبيخ مسئولين و سرپرستان نيست.
102- به واسطه مدير بودن خود، از ديگران توقع بيجا نداشته باشيد.
103- در اولين فرصت در خاتمه دادن به مشاجرات و كدورتهايي كه بين كارمندان پيش مي‌آيد، حكميت كنيد و برقرار كننده صلح و آشتي باشيد.
104- در مصاحبه‌ استخدامي افراد به سوابق كاري آنان توجه و به خاطر داشته باشيد كارمند موفق كارنامه‌اي پربار به همراه دارد.
105- از انحصاري كردن خدمات رفاهي سازمان پرهيز كنيد و اجازه دهيد همه سطوح از اين خدمات بهره‌مند شوند.
106- زمان دقيق پياده‌سازي تصميمات اخذ شده را پيدا كنيد، چون ممكن است اجراي يك نقشه خوب، در زمان نامناسب با شكست روبه‌رو شود.
107- براي حفظ اطلاعات سازماني، از بهترين و پيشرفته‌ترين سيستم حفاظتي استفاده كنيد.
108- زبده‌ترين كادر بازاريابي را گردآوري كنيد و حتي زماني كه سوددهي سازمان در وضع مناسبي قرار دارد، از آنان بخواهيد ريتم فعاليت‌هاي خود را كند نكرده و همچنان به صورت جدي ادامه دهند.
109- به منظور جلوگيري از تك‌روي و رقابت‌هاي ناسالم، روحيه انجام كار گروهي در سازمان را تقويت كنيد.
110- از عنوان كردن فرامين غيرقابل اجرا و غيرمنطقي احتراز جوييد، زيرا جز خدشه‌دار كردن شخصيت حرفه‌اي شما پيامدي ندارد.
111- عملكرد افراد را در زمان اضافه‌كاري كنترل كنيد تا بدينوسيله از سوء استفاده افراد ناشايست كه به عنوان اضافه‌كاري در سازمان به انجام كارهاي شخصي يا اتلاف وقت مي‌پردازند، جلوگيري شود.
112- از نگارش واژه‌اي كه از صحت املاي آن اطمينان نداريد، پرهيز كنيد و براي حصول اطمينان از نگارش صحيح لغاتي كه فراموش كرده‌ايد، هميشه يك فرهنگ لغت در دسترس داشته باشيد.
113- وقتي در مورد موضوعي محرمانه صحبت مي‌كنيد، مراقب استراق سمع ديگران باشيد.
114- اموال مهم سازمان را بيمه كنيد.
115- در سلام كردن و ايجاد ارتباط دوستانه پيشقدم باشيد.
116- مراقب سلامتي خود باشيد و هرگز از ياد مبريد عقل سالم در بدن سالم است.
117- مطمئن شويد كادر مالي شما به موقع در پرداخت صورت حساب‌ها اقدام مي‌كنند و پرداختها بنا به دلايل غيرموجه، به تعويق نمي‌افتد. چون تأخير در پرداخت‌ها به اعتبار مالي شما لطمه جبران‌ناپذيري وارد مي‌كند.
118- عيب‌جو و بهانه‌گير نباشيد و اجازه ندهيد اين دو خصلت در شما به عادت مبدل شود.
119- هرگز از خاطر نبريد انسان، اشرف مخلوقات است و با درايت و پشتكار مي‌تواند براي هر مشكلي، راه حل مناسبي پيدا كند.
120- برخي از بازنشستگان پس از بازنشستگي تمايل به ادامه كار دارند، اگر مي‌خواهيد اين افراد را به كار بگيريد توجه داشته باشيد توانايي و انرژي و يا انگيزه‌ كافي جهت نيل به اهداف سازماني در اين افراد وجود داشته باشد و درخواست كار آنها صرفاً به دليل رفع نياز مالي نباشد.
121- همواره هوشيار باشيد كسي در سازمان جهت حفظ عنوان شغلي و موقعيت خود به عنوان ترمز براي نيروهاي فعال و پرانرژي عمل نكند.
122- از اشتباهات خود درس بگيريد و آن را به ديگران نيز درس بدهيد.
123- حتي وقتي موردي پيش آمده كه به شدت ترسيده‌‌ايد، اجازه ندهيد اطرافيان از اين حس شما مطلع شوند.
124- افراد متخصص سازمان را براي اخذ نشريه‌هاي تخصصي آبونه كنيد.
125- هيچكس را دست كم نگيريد.
126- حامي ضعيفان باشيد و اجازه ندهيد حق كسي ضايع شود.
127- اگر در جمعي هستيد كه موضوع مورد بحث را نمي‌دانيد و روشن شدن اين امر به اعتبار علمي شما لطمه خواهد زد، لازم نيست با اظهار نظر در مورد آن، عدم آگاهي خود را عيان سازيد. مي‌توانيد سكوت كنيد تا در اولين فرصت به تكميل اطلاعات خود بپردازيد.
128- آرام و شمرده صحبت كنيد.
129- زماني كه از كسي اشتباهي سر مي‌زند، با رفتار صحيح و منطقي او را شرمنده كنيد، نه با توهين و ناسزا.
130- به اندازه كافي استراحت كنيد و اجازه ندهيد خستگي و استرس به سلامت روحي شما لطمه وارد كند.
131- هر از چند گاهي جلسه‌اي به منظور پرسش و پاسخ با حضور سرپرستان ترتيب دهيد تا از صحبت عملكرد و برنامه‌هاي آنان مطمئن شويد.
132- سرپرستان و مسئولين، پل ارتباطي مديريت و كارمندان هستند، تا از استحكام اين پل مطمئن نشده‌ايد بي‌محابا گام برنداريد، چون در غير اين صورت ممكن است سقوط كنيد.
133- كارمندان را تشويق كنيد تا با ابتكار در انجام كارهايشان راههايي براي صرفه‌جويي و پايين آوردن هزينه‌ها پيدا كنند.
134- كتاب قانون تجارت را در دسترس داشته باشيد.
135- با توجه بيش از حد به افراد خاص، حسادت ديگران را برانگيخته نكنيد.
136- به ديگران فرصت جبران اشتباهاتشان را بدهيد.
137- نقاط ضعف و قوت خود را كشف كنيد.
138- مطمئن شويد هيچ منبع انرژي، بيهوده به هدر نمي‌رود. براي مثال كسي را موظف كنيد تا از خاموش بودن چراغها و بسته بودن شيرهاي آب پس از اتمام ساعات اداري و خروج نيروها اطمينان حاصل كند.
139- با اولين برخورد، در مورد كسي قضاوت نكنيد.
140- حس ششم خود را ناديده نگيريد.
141- هر كسي را فقط با خودش مقايسه كنيد، نه ديگران.
142- براي هر بخش، يك جعبه كمك‌هاي اوليه تهيه كنيد.
143- اعجاز عبارات تأكيدي و مثبت را ناديده نگيريد.
144- راحت‌ترين مبلمان و چشم‌نوازترين وسايل را براي اتاق خود تهيه كنيد و براي استفاده بهينه از فضا و زيبايي محيط از طراحان داخلي كمك بگيريد.
145- پنجره‌ها را مسدود نكنيد، اجازه دهيد همگان از نور و هواي تازه كه ارزانترين موهبتهاي الهي هستند، بهره‌مند شوند. گاهي وزش يك نسيم مي‌تواند آرامش چشمگيري براي محيط به ارمغان بياورد.
146-از انجام هر جابه‌جايي براي نيروي انساني در محيط كار، نمي‌توان نتيجه مطلوب گردش شغلي را حاصل نمود. اگر جابه‌جايي كارمندان اصولي و حساب شده نباشد، باعث افت راندمان كاري و دلزدگي آنان از كارشان مي‌‌شود.
147- مراقب باشيد و اجازه ندهيد سرپرستان و مسئولان براي پياده‌سازي نظرات شخصي و اجراي فرامين خود، خودسرانه دستوري را به اسم شما اعلام كنند، زيرا در اين صورت اگر اين دستورات صحيح و قابل اجرا نباشد، از حسن شهرت و محبوبيت شما كاسته خواهد شد.
148- سرمايه‌هاي مالي، وقت و انرژي نيروي انساني را با آموزشهاي غيرضروري به هدر ندهيد. براي هر كسي آموزشي را تدارك ببينيد تا بتواند از آن در بهبود بخشيدن كارهايش استفاده كند. در غير اين صورت وقتي فرصتي براي استفاده از اين آموخته‌ها دست ندهد، خيلي زود به ورطه فراموشي سپرده مي‌شود و هرگز تبديل به يك مهارت نمي‌شود.
149- بي‌طرفانه راجع به مسائل تصميم‌گيري كنيد تا زاويه ديد شما وسعت پيدا كند.
150- با هر نوع بي‌انضباطي مبارزه كنيد.
151- روز خود را با خوردن صبحانه‌اي مقوي آغاز كنيد.
152- از ايمن بودن آسانسورها و ساير وسايل مهم اطمينان حاصل كنيد و اگر احتياج به تعبير يا تغيير دارند، بدون فوت وقت اقدام كنيد.
153- حتي اگر سن شما از كارمندان كمتر است، آنچنان دلسوزانه با مسائلشان برخورد كنيد تا لقب "پدر سازمان" را كسب كنيد.
154- جهت حفظ سلامتي و چالاكي هر روز حداقل 15 دقيقه نرمش كنيد.
155- در برخي از برنامه‌ريزي‌ها و اخذ تصميمات از كاركنان نيز نظرخواهي كنيد تا با اين مشاركت صميميت بيشتري بين مديريت و كاركنان برقرار گردد و حس مسئوليت‌پذيري افراد افزايش يابد.
156- از كاركنان بخواهيد اگر با مشكلي روبه‌رو مي‌شوند ضمن اعلام آن مشكل چند راه حل مناسب نيز ارائه دهند.
157- گاهي اوقات بدون اطلاع قبلي وارد اتاق كاركنان شويد و شخصاً با آنان به گفت‌وگو بپردازيد.
158- با برقراري امنيت شغلي در محيط روحيه كاري افراد را بهبود ببخشيد.
159- اگر به افراد شخصيت بدهيد و با برخوردهاي نادرست عزت نفس آنان را پايمال نكنيد آنان به مثابه اهرم عمل مي‌كنند و قادر خواهند بود مسئوليت‌هايي كه به عهده آنان است بدون استرس و فشار روحي و با كيفيت بهتري به انجام برسانند.
160- مشوق و ترويج‌دهنده كار تيمي باشيد تا هماهنگي و همسويي كاركنان جايگزين رقابت‌هاي ناسالم شود

بخشش



استاد می گوید

بخشش یک خیابان دو طرفه است. هر بار کسی را می بخشیم، خود را نیز می بخشیم. اگر نسبت به دیگران تسامح کنیم، پذیرش اشتباه های خودمان آسان تر است. بدین ترتیب، بدون گناه یا تلخی، می توانیم بهتر بسوی زندگی ره یابیم
هنگامی که به خاطر ضعف بگذاریم نفرت، حسادت وعدم تسامح در پیرامون ما ارتعاش یابد، سرانجام این ارتعاشات ما را می بلعند
پطرس از مسیح پرسید: مولای من، آیا باید شخص دیگری را هفت بار ببخشیم؟ و مسیح پاسخ داد: نه هفت بار، که هفتاد بار
.بخشش پرده ی اثیری را پاک می کند و نور راستین الهی را به ما می نمایاند
از کتاب مکتوب
نوشته پائولوکوئیلو

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

اعتماد بنفس خود را افزايش دهيد



اعتماد بنفس خود را افزايش دهيد

سركوب اعتماد بنفس
در تحقيقي كه چندين سال گذشته در سراسر آمريكاي شمالي، شـامل كانادا و مكزيك انجام گرفت پژوهشگران دريافتند كه نرخ خود كشي ارتباط بسيار زيادي با شرايط فقر و تنگدستي، ترك خانواده (اغلب در كودكان زير 16 سال) و طـرد شـدن تـوسـط اطـرافـيـان دارد.
در خصـوص عزت نفس پايين، كودكان آسيب پذيرتر از ديگر افراد مي باشند. آنها مدام از جانب همرده ها و هم سن و سالهاي خود و تـوقـعات غيـر واقـعـي و نـامـعـقـول از جانب خانواده و دوستانشان تحت فشار قرار دارند. اين امر مي تواند به مشكلات رواني عمده منجر گردد كه در آن كودكان احساس خواهند كرد كه زندگيشان ارزشي ندارد.
بزرگسالان نيز از آن رنج ميبرند
ميخواهد باورتان شود يا نه، امروزه بزرگسالان نيز چنين علايمي را تجربه مي كنـنـد. ما همواره با مسائلي چون پول، عشق،خانواده، كار و غيره درحال دست و پنجه نرم كردن مي باشيم. از آنجايي كه اكثر جوامع مردسالار اهميت زيـادي بـراي موفقيت مردان قائل مي باشند، براي يك مرد تحمل فشارها سخت و دشوار مي باشد.
همه آن مربـوط مي گردد به تئوري: بـقـاي بـرازنـدگـان. مـردان تـوليد كننده و زنان مصرف كننده مي باشند. حتي با جنبش آزادي خواهانه زنان و فمينيسم، عـلت اصـلي از خود گذشتگي مردان كماكان بطور حتم مرتبط با اين حـقـيـقت مي باشـد كـه زنـان از مـردان انتظار دارند دنيا را روي شانه هايشان بدوش بكشند.
احتمال دارد زنان با اين گفته هم عقيده و موافق نبـاشـنـد ولـي آن واقـعيـت دارد. آخرين باري كه نامزد يا هــمسرتان و يا فرد ديگري كه براي يك امر مهم حقيقتا به شما وابسته بوده و آن كـار ( مثـلا پرداخت قبض تلفن ماه پيش ) را بشما واگذار كرده چه زماني بوده است؟ اين تقاضا ها معمولا با پول در ارتـبـاط است. اگرچه اكثر اوقات براي اين است كه شما يك "مرد واقعي" جلوه نماييد.
آيا شما يك مرد واقعي ميباشيد؟
چگونه مي توانيد تـعـيين كنيد يك مرد واقعي چگونه مردي بايد باشد؟ راحت ترين كار آن است كه از نامزد، همسر، خواهر و يا مادر خود سـوال كنـيـد. امـا مـن بـه شما اطمينان مي دهـم كه بـا دهها پاسخ متفاوت بمباران خواهيد شد. چرا؟ به اين خاطر كه هر زني عقيده متفاوتي از آنگونه كه مرد رويـاهـايـش بايد باشد دارد. هرچند كه بطور كلي شما در خواهيد يافت كه مردها مي بـايد تعدادي خـصيصه مشترك را براي آنكه يك مرد واقعي محسوب گردند دارا باشند.
استقلال مالي داشته باشيد: يك ثروتمند بد جنس.
سلامت جسماني داشته باشيد: تا بتوانيد فرزنداني قدرتمند همچون خودتان بوجود آوريد.
با هوش باشيد: بدانيد چگونه وسايل گوناگوني رابايد تعمير كنيد
مورد اعتماد و قابل اتكاء باشيد:همواره بمنظور براوردن نيازهاي وي در دسترس باشيد
شخصيت مستحكم و با ثبات داشته باشيد:به او نشان دهيد كه قادر هستيد روي پاهاي خودتان بايستيد.
معمولا هنگاميـكـه شـما اينگونه احساس كنيد كه فاقد حتي يكي از ويژگي هاي مذكور مي باشيد، اعتماد بنفس شما شروع به تنزل مي كند چرا كه احساس خواهيد كرد كه گويي از حداقل شرايط لازم و ضروري نيز برخوردار نيستيد.
فرمول اقتدار
نگرش آرمانگرايانه به يك مرد پوچ و بي اساس ميبـاشد. شمـار اندكي از مردها در عمل به آن شان و درجه از شكوه و عظمت ميان ديگر مردان نايل گشته اند. به هر صورت من ميتوانم چند نكته راهبردي در رابطه با آنـكه چـگونـه يك مرد شكوهمند و با اقتدار باشيد ارايه دهم. مردي كه قادر باشد از ميان پستي بلنـدي هـاي زندگي عبور كرده و در انتها نيز كماكان با صلابت از آن بيرون آيد.
نكته1: نپذيرفتني را بپذيريد
فرض مي گـيـريـم شـمـا فردي 40 ساله هستيد. موي سرتان كم پشت و در حال ريزش ميباشد. شكمتان نمايان گشته است . چيـن و چـروك صورتتان عميق و نا زيبا هستند. شما اساسا احساس مـي كـنـيـد انـسـانـي بي ارزش هستيد. به نخستين تجلي گاه استرس يعني همان خود انكاري قدم گذارده ايد.
هنگامي كه منكر شايستگي و استعدادهاي بـالقوه خود جهت مبدل شدن به كسي يا چيزي فراتر و با اهميت تر از خويشتن كنوني خود مي شويد، گـرفـتـار يـك چـرخه مخرب انزجار از خويشتن مي گرديد. بـه منظور رهايي يـافتن از انـكار، بـايد شـروع بـه پـذيـرش مشكلات خود نموده و همچنين اهداف آينده تان را در ذهـن مجسم كنـيـد. هـمـواره بـه خاطر داشته باشيد شما قادر خواهيد بود به درجات عالي و بزرگ دست يابيد.
نكته 2: به غير قابل انديشيدن بيانديشيد
با حفظ شخصيت فوق فرض ميكنيم به شما (كم مو، چاق، ميانسال) دائما گفتـه شـود كه قادر نخواهيد بود بهيچ چيزي در زندگي خود فائق آييد. افسوس، چه سـخن نـاگوار و دلخراشي براي شخصي است كه تا پيش از اين نيمي از عمرش را به پايان رسانيده است. به دومين تجلي گاه استرس يعني انتقاد قدم گذارده ايد.
شما خواهيد گفت در 30 سال باقيمانده كسي قادر نخواهد بود كار زيادي انجام دهـد و يا به موفقيت چنداني دست يابد؟ در اشـتـبـاه هـستـيـد. در طـول دوران كــاري خــود بـا اشخاصي ديدار كرده ام كه تصميم گرفتند مجددا به دانشگاه بازگردند و رشتـه تحصيلي خود را به پايان برسانند، براي خودشان كسب و كـار مسـتقل دست و پا كـنـنـد. آنـهـا از خطاها و اشتباهات خود درس گرفته و به جايگاه و منزلتي عالي در مـيـان اطـرافيانشان نايل گشته اند.
هيچگاه براي تعليم و تربيت و كسب دانش و ادامه تحصيلات دير نـمـي بـاشـد. مـي بايد خارج از دايره متعارف بيانديشيد و شروع كنيد به انديشيدن به غير قابل انديشيدنها -كه شما در واقع مردي هستيد با فرصتهاي بسيار زياد پيش رويتان.تنها كاري كه بايد انجام دهيد خلق و ايجاد درها و عبور از ميان آنهاست.
نكته3: اهداف خود را تعيين كنيد
اكنون كه خود را پذيرفته ايد و شروع به آن كرديد كه همانند مردي با عظمت كه ميـتـواند شما باشيد بيانديشيد، مستلزم آن مي بـاشيـد كـه تـدابـيـري را بـراي دسـت يـافتن به اهدافتان تدوين و تنظيم گردانيد. تعيين اهداف براي خودتـان شـايد بزرگترين و مهم ترين هديه اي باشد كه مي تـوانـيـد به خود عطا كنيد. با يادداشت كردن و مرور آنها در فواصل زماني معين كار را شروع نماييد.
كاري كه من مايل به انـجـام آن هسـتـم ايـن اسـت كـه ابـتـدا اهـداف بـلنـد مـدت خود را يادداشت كرده و سپـس به روي اهـداف كـوتاه مـدت پـيرامون دست يابي به اهداف بلند مدت متمركز مي شوم. اين كار معمولا منجر به موفقيتهاي واقع گرايانه ميـگردد و هر بار كه شما به يكي از اهدافتان دست يافتيد،احساس خيلي بهتر و خوشاينتري نسبت به خود خواهيد داشت.
نكته4: غلبه بر موانع
بي ترديد به موانعي در راه رسيدن به اهدافتان برخورد خواهيد كرد. مجددا مثل گذشتـه اين مشكلات را پذيرفته و آنها را پشت سر بگذاريد و به راه خود ادامه دهيد. وجود آنها را انكار نكنيد زيرا تا آخر عمر مكررا به سراغ شما خواهند آمد و دست بردار نخواهند بود.با عزم راسخ به جنگ تك تك مشكلات خود رفته و سـرسـخـتـانه بـر هـدف خـود پـافشاري كنيد.
نكته5: به گذشته ننگريد
اين احتمالا دشوارترين كاري است كه بايد انجامش دهيد. بـما همواره گفته شده است كه سپاسگزار توفيقات و نعمتهاي زندگيمان باشيم اما براي انجام چنين كاري مجبور به تعمق در گذشته ناگوار خود مي بـاشـيم. بـه مجرد آنكه شروع به يادآوري گذشته كنيد، ناكامي هـا و سختـي هـا دوباره مـراجت خـواهـيد كرد. يه محض آنكه به اهدافتان دست يافتيد، لازم است به اين كه چه كسي هستيد و چه كسي مايليد باشيد، تمركز كنيد

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

چگونگي ارائه انتقادات سازنده



چگونگي ارائه انتقادات سازنده
در موقعیت های مختلف گاهي ناچار به انتقاد کردن از دیگرانید. باید همه ی تلاش خود را بکنید تا انتقادتان سازنده باشد تا بر فرد مورد نظر تاثیر بگذارد. در اینجا به راهکارهایی اشاره می کنیم که به شما کمک خواهد کرد انتقاداتی ارائه دهید که نه آنقدر بی فایده و بیهوده باشد و نه باعث رنجش فرد مقابل شود. درعوض تاثیرگذار بوده و باعث پیشرفت و اصلاح او شود.
خصوصیات شخصیتی فرد را نادیده بگیرید
اگر می خواهید انتقاد شما سازنده و تاثیرگذار باشد، باید تا می توانید از دخالت دادن خصوصیات شخصیتی فرد مورد نظر در انتقاد خود خودداری کنید. اگر بخواهید کمبودها و نقص های او را وارد جریان کنید، تصور خواهد کرد که قصد خوار کردن شخصیتش را دارید و توجهی به حرفها و انتقادتان نخواهد کرد. و علاوه بر اینکه از شما کینه به دل خواهد گرفت، به قول معروف، انتقادتان را نیز از یک گوش گرفته و از گوشی دیگر بیرون خواهد کرد. با اینکه دشوار است، اما باید تلاش کنید که تا می توانید شخصیت فرد را از کارش جدا کنید.
انتقاد خود را با زبانی مناسب ارائه کنید
انتخاب تک تک کلماتی که بر زبان می آورید، تفاوت ایجاد خواهد کرد. استفاده از لغات و اصطلاحات مربوط به مطلب مورد نظر باعث تخصصی تر شدن آن خواهد شد. به علاوه می توان با حساس تر و تخصصی تر کردن زبان، جدی ترین و مهم ترین انتقادها را نیز به بهترین شکل ارائه دهید. اگر جملات خود را با "به نظر من می آید که..." یا "ممکن است من اشتباه می کنم، اما..."، شروع کنید، انتقادتان غیرمغرضانه تر و مودبانه تر به نظر خواهد رسید.
به واقعیات مستقیماً اشاره کنید
فایده ی انتقاد سازنده در مستقیم و رک و راست ارائه دادن واقعیات است. هیچ چیز سریعتر از نادرست بودن حقایق ارائه شده در انتقاد شما، آن را خراب نمی کند. یکی از بهترین راه های ارائه دادن حقایقی که با بحث نمی توان آنها را مطرح کرد، از طریق انتقاد است. حقایق و واقعیات می توانند انتقاد شما را سازنده تر سازند و به طرف مقابل اجازه نخواهد داد تا از زیر آن شانه خالی کنند.
احساسات خود و طرف مقابل را تحت کنترل گیرید
برای ارائه ی انتقادی سازنده، شما باید احساسات غیر مطمئن خود را نادیده بگیرید تا بر انتقادتان تاثیر نگذارند. نباید بگذارید که احساسات خودتان باعث بدنامی و بی اعتباری انتقادتان شوند. علاوه بر این باید توجهتان به احساسات طرف مورد انتقاد نیز باشد، تا باعث خجالت یا رنجش او نشوید.
به این توجه کنید که چه می توان کرد، نه چه انجام شده
به فرصت هایی برای پیشرفت و اصلاح اشاره کنید و از بیان کمبودها و نقصان ها اجتناب کنید. مثبت جلوه دادن انتقادتان باعث خواهد شد که مودبانه تر و موثرتر به نظر آید. معمولاً اگر به افراد راهکارهایی برای پیشرفت و اصلاح ارائه دهید تاثیر بیشتری بر آنها خواهید گذاشت تااینکه فقط اشکالات کارشان را به آنها گوشزد کنید.
خود را جای طرفتان بگذارید
مسئله ی دیگری که قبل از ارائه ی هر انتقادی باید به آن توجه داشته باشید این است که خود را جای فرد مورد نظر بگذارید و ببینید با شنیدن چنین انتقادی چه احساسی پیدا خواهید کرد. این در طبیعت انسان هاست که در برابر انتقادات حالت تدافعی بگیرند، مطمئناً خود شما نیز همینطور هستید.
به جای استفاده از نظرات شخصی، از استدلال و منطق استفاده کنید
هر نوع انتقادی معمولاً با یک مشکل مواجه است که می توانید آن را از بین ببرید، فقط باید همیشه به خاطر داشته باشید که انتقاداتی که برپایه ی دلیل و برهان باشند کمتر مورد بحث قرار می گیرند. دفاع در مقابل منطق و برهان برای همه دشوار است. پس به جای دخالت دادن نظرات شخصی خودتان در یک انتقاد، بهتر است از دلایل عقلی استفاده کنید تا تاثیرگذارتر باشد.
برای جواب گرفتن باید فرصت دهید
بهتر است بین انتقادات خود کمی سکوت کنید تا فرد مقابل نیز فرصت دفاع از خود را پیدا کند. باید به او اجازه دهید که برای کار خود توجیه بیاورد، این کار باعث می شود که او توجه بیشتری به انتقادات شما ابراز کند و دست پاچه نیز نشود.
همه چیز را آنطور که هست نقد کنید!
درست است که ارائه ی انتقادات سازنده باعث نمی شود که فوراً دوستان زیادی دور و برتان جمع شود، اما حداقل باعث بیشتر شدن دشمنانتان نیز نمی شود. اگر در ارائه حقایق کاملاً بی غرض و منصف باشید، باعث خواهد شد که اطرافیان احترام زیادی برای شما و صحبت هایتان قائل شوند

همسران پادشاه




روزی ، روزگاری پادشاهی 4 همسر داشت. ...
او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود. با دقت و ظرافت خاصی با او رفتار می کرد و او را با جامه های گران قیمت و فاخر می آراست و به او از بهترین ها هدیه میکرد. همسر سومش را نیز بسیار دوست می داشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسایه فخر فروشی می کرد. اما همیشه می ترسید که مبادا او را ترک کند و نزد دیگری رود. همسر دومش زنی قابل اعتماد، مهربان، صبور و محتاط بود. هر گاه که این پادشاه با مشکلی مواجه می شد، فقط به او اعتماد می کرد و او نیز همسرش را در این مورد کمک می کرد. همسر اول پادشاه، شریکی وفادار و صادق بود که سهم بزرگی در حفظ و نگهداری ثروت و حکومت همسرش داشت. او پادشاه را از صمیم قلب دوست می داشت، اما پادشاه به ندرت متوجه این موضوع می شد.
روزی پادشاه احساس بیماری کرد و خیلی زود دریافت که فرصت زیادی ندارد. او به زندگی پر تجملش می اندیشید و در عجب بود و با خود میگفت " من 4 همسر دارم ، اما الان که در حال مرگ هستم ، تنها مانده ام ."
بنابراین به همسر چهارمش رجوع کرد و به او گفت" من از همه بیشتر عاشق تو بوده ام. تو را صاحب لباسهای فاخر کرده ام و بیشترین توجه من نسبت به تو بوده است. اکنون من در حال مرگ هستم، آیا با من همراه میشوی؟ " او جواب داد "به هیچ وجه !" و در حالی که چیز دیگری میگفت از کنار او گذشت. جوابش همچون کاردی در قلب پادشاه فرو رفت. پادشاه غمگین، از همسر سوم سئوال کرد و به او گفت "در تمام طول زندگی به تو عشق ورزیده ام، اما حالا در حال مرگ هستم. آیا تو با من همراه میشوی؟" او جواب داد " نه، زندگی خیلی خوب است و من بعد از مرگ تو دوباره ازدواج خواهم کرد ." قلب پادشاه فرو ریخت و بدنش سرد شد. بعد به سوی همسر دومش رفت و گفت " من همیشه برای کمک نزد تو می آمدم و تو همیشه کنارم بودی. اکنون در حال مرگ هستم. آیا تو همراه من می آیی؟ او گفت " متأ سفم! در این مورد نمیتوانم کمکی به تو بکنم، حداکثر کاری که بتوانم انجام دهم این است که تا سر مزار همراهت بیایم ". جواب او همچون گلوله هایی از آتش پادشاه را ویران کرد. ناگهان صدایی او را خواند، "من با تو خواهم آمد، همراهت هستم، فرقی نمی کند به کجا روی، با تو می آیم ." پادشاه نگاهی انداخت، همسر اولش بود ! او به علت عدم توجه پادشاه و سوءتغذیه، بسیار نحیف شده بود. پادشاه با اندوهی فراوان گفت: ای کاش زمانی که فرصت بود به تو بیشتر توجه می کردم .
در حقیقت، همه ما در زندگی کاری خویش 4 همسر داریم . همسر چهارم ما سازمان ما است. بدون توجه به این که تا چه حد برایش زمان و امکانات صرف کرده ایم و به او پرداخته ایم، هنگام ترک سازمان و یا محل خدمت، ما را تنها می گذارد . همسر سوم ما، موقعیت ما است که بعد از ما به دیگران انتقال می یابد . همسر دوم ما، همکاران هستند . فرقی نمی کند چقدر با هم بوده ایم، بیشترین کاری که می توانند انجام دهند این است که ما را تا محل بعدی همراهی کنند . همسر اول ما عملکرد ما است. اغلب به دنبال ثروت، قدرت و خوشی از آن غفلت مینماییم. در صورتی که تنها کسی است که همه جا همراهمان است . همین حالا احیاءش کنید، بهبودش ببخشید و مراقبش باشید

هر اسمي يك رنگي دارد كه بر زندگي شما تاثير مي گذارد





هر اسمي يك رنگي دارد كه بر زندگي شما تاثير مي گذارد
همه ما به نحوي تحت تاثير رنگ ها هستيم براي اسم هر فرد رنگ مخصوصي وجود دارد كه ميتواند بر زندگي او تاثير بگذارد رنگهاي هماهنگ با ارقام و حروف عبارتند از :
قرمز : 1 ش س ج الف
نارنجي : 2 ت ث ك ب
زرد : 3 ي ل ص ض
سبز : 4 و م د ژ
آبي : 5 چ ن ط ظ
نيلي : 6 ح خ ف
بنفش : 7 ع پ غ
صورتي : 8 ز ق ه
طلايي : 9 ر ذ گ
براي اينكه با چگونگي قضيه آشنا شويد يك مثال مي آوريم در اينجا خانم ليلا جلالي را نمونه قرار مي دهيم ابتدا اسم و فاميل او را مي نويسيم:
ل 3
ي 3
ل 3
ا 1
ج 1
ل 3
ا 1
ل 3
ي 3
سپس اين اعداد را با هم جمع مي كنيم
331311333 =21 و 3 = 1 + 2 و باز هم 3= 0 + 3
عدد 3 مربوط به رنگ زرد است كه رابطه اي مستقيم با شخصيت او دارد به توضيحات مربوط به رنگ زرد مراجعه كنيد:
صورتي
داراي قدرت جسمي بالايي هستيد به خاطر اراده بالايي كه داريد مي توانيد روياهايتان را به راحتي به واقعيت تبديل كنيد با مسوليت ها به راحتي كنار مي اييد و مي توانيد ديگران را در مشكلاتشان راهنمايي كنيد از نظر عاطفي قوي و عميق هستيد براي رسيدن به هدفهايتان عشق به همنوع در شما آنچنان زياد است كه بجز خدمت به بشريت مسوليت ديگري نداريد صميميت بيش از اند! ا زه با ديگران برايتان سخت است در مقام يك رهبر مي توانيد موفيتهاي بزرگي را در زندگيتان بدست بياوريد براي رسيدن به هدفهايتان حتي سلامتي خودتان را نيز به فراموشي خواهيد سپرد
قرمز
بسيار جاه طلب هستيد و براي رسيدن به هدفهايتان مهم نيست كه بقيه را نيز فدا كنيد قرمز رنگ نيروي حياتي و جسارت است هميشه سعي مي كنيد كه روي صحنه به فعاليت بپردازيد و مورد توجه قرار بگيريد بسيار خونگرم هستيد و به سادگي تحريك مي شويد ممكن است در اوج شادي نيز به ناگهان و با كوچكترين بهانه اي اخم هايتان در هم برود و در لاك خود فرو برويد بايد سعي كنيد كه از انرژي فوق العاده تان به نحو و جهت مثبتي استفاده كنيد تا باعث افسردگي تان نشود گاهي نيز به سرعت صبر و حوصله خودتان را از دست مي دهيد و به ديگران زور مي گوييد يادتان نرود كه هر كسي روش بخصوصي بر! ا ي پيشرفت در زندگي دارد و انچه را كه فكر ميكنيد براي شما مناسب است ممكن است براي ديگران كاملا مضر باشيد
زرد
بسيار تيزهوش هستيد. شخصيتي بسيار خوشبين و فعال داريد. هرگز در ابراز آنچه كه مي خواهيد بر زبان بياوريد، حرف كم مي آوريد. به خاطر زنده دلي ، ابتكار و مستعد بودن در روابط عمومي، هميشه دور و برتان پر از دوستان متنوع خواهد بود. با وجودي كه روحيه بسيار شادي داريد، هرگز احساس رضايت نخواهيد كرد، مگر اينكه شاد ي ها يتا ن را با ديگران تقسيم كنيد. تنها ايرادي كه مي توانيد داشته باشيد ،قدرت تخيل و تجسم بيش از اندازه تان است كه گاهي شما را در خود غرق مي كند، تا نتوانيد مسير زندگيتان را مشخص كنيد. از طرف ديگر اگر نتوانيد انرژي و توانتان را در مسير د! ر ستي استفاده كنيد، در آخر خواهيد ديد كه بيشتر اهدافي را كه شروع نموده ايد ، ناتمام مانده اند. سعي كنيد بر قدرت تمركزتان بيافزاييد و در هر زمان فقط روي يك هدف فعاليت داشته باشيد.
طلايي
در هر چيزي فقط حد بالاي آنرا مي تواند رضايت خاطر شما را بر آورده كند، از طرف ديگر رفتار و كلامتان چنان جذابيتي در خود دارد كه بندرت ممكن است كه كسي با شما آشنا شود، ولي شيفته تان نشود. دانش و آگاهي شما نسبت به زندگي غير قابل توصيف است. بندرت ممكن است چهره افسرده اي به خود بگيريد، زيرا كه به هر چيزي با خوشبيني زياد نگاه مي كنيد.مي توانيد معلم خوبي باشيد و تمام تجربياتتان را به ديگران هم ياد بدهيد. در هر فعاليت گروهي براحتي مورد توجه مي گيريد و مثل يك جادوگر افسانه اي مي توانيد تمام شرايط منفي را به بهترين موقعيتها تبديل كند.
نيلي
زندگي شما بيشتر به زندگي انسانهاي عارف شباهت دارد و مردمي كه با آنها سر و كار داريد، نزد شما به گنا هانشان اعتراف مي كنند. با عشق و علا قه اي كه به پاكي و زيباييهاي دنيا داريد، مي توانيد توان و شادي فوق العاده اي به افسردگان ببخشيد. بجز روحيه و شخصيت نوعدوستي كه داريد، از يك حس ششم بسيار قوي نيز بر خور دار هستيد كه اين خود باعث مي شود براحتي از مشكلات مردم با خبر شويد. بسيار سخاوتمند و با قدرت هستيد. عاشق زندگي و خانواده هستيد و تنها وقتي از خودتان راضي مي شويد كه بتوانيد عشق و علا قه تان! را به ديگران ببخشيد. بسيار عادل هستيد و با كمترين بي عدالتي در مورد ديگران آزرده خاطر مي شويد. اغلب افرادي را به خود جذب مي كنيد كه به نوعي گرفتار هستند و براي طلب كمك به شما روي مي آورند.
سبز
برايتان خيلي مهم است كه براي خودتان بر نامه روزانه تعيين كنيد. نظم و انضباط برايتان اهميت زيادي دارد. بندرت ممكن است زندگيتان آشفته و بي هدف باشد. ديگران اغلب براي گرفتن راهنماييهاي جدي نزد شما مي آيند. حرص زيادي براي كمك به ديگران و حل مشكلاتشان داريد. تكامل شخصيت برايتان ارزش بسيار زيادي دارد و براي گسترده تر ساختن افق دانش خود، هرگز از آموختن باز نخواهيد ماند. تغيير و تحول برايتان چندان خوشايند نيست و بيشتر ترجيح مي دهيد كه بجاي پريدن از شاخ! ه اي به شاخه ديگر، روي هدف ثابتي به فعاليت بپردازيد. براي اينكه كوتاه نظر نمانيد، بايد سعي كنيد همزمان با زندگي و زمان حركت كنيد و كهنه ها را دور بريزيد. احترام گذاشتن به آداب و رسوم و تشريفات گذشته بسيار با ارزش است، ولي با آنها زندگي كردن ركود ذهني را نتيجه مي دهد.
بنفش
عاشق كندو كاو و جستجو در عمق هر پديده هستيد و شايد هم به همين دليل عشق به علوم غريبه در شما به حد كافي وجود دارد. همين مسئله باعث خواهد شد كه به رشته هايي چون تفكر روي بياوريد. هيچ اتفاقي را براحتي قبول نخواهيد كرد، مگر آنكه خودتان شخصأ آنرا تجربه كنيد. اعتقاد بر اين داريد كه به هر چه نيازمند هستيد در درون شما وجود دارد و در حل مشكلات سعي مي كنيد راه حل را در روح و درون خود بجوييد. در رابطه با شرايط زندگيتان بسيار حساس هستيد و در واقع ذهن شما مي تواند مثل يك گيرنده فعاليت كند. عاشق تنهايي هستيد و هماهنگ شدن و يا كنار آمدن با ديگران، يكي از مشكلات بزرگ شما بشمار مي رود.
آبي
به احتمال قوي، ديگران شما را شخصيتي بدون تعارف و تشريفات مي دانند و شايد هم به همين دليل برايشان جالب توجه هستيد. آزادي برايتان ارزش بسياري دارد و هرگز نمي توانيد در محيطي كار كنيد كه به شما تحكم مي شود و يا زير نظر قرار داريد. اگر اين همه دنبال تنوع هستيد، به اين دليل است كه اعتقاد زيادي به حقيقت داريد و از اينكه در هر تجربه اي درسي بزرگ نهفته است، به همين دليل زندگي با تمام سختي ها و مشكلاتش برايتان لذ ت بخش است. روحيه سر كشتان باعث خواهد شد كه كمتر در هر زماني در يكجا بند شويد و در زندگي و اجتماع شهرتي براي خود فراهم كنيد، در هر محي! ط ي كه قدم بگذاريد، با استعداد مادر زادي كه داريد خواهيد توانست صلح و آرامش را در آنجا بر قرار كنيد. گاهي كه احساس منفي داريد ، بسيار تنبل مي شويد و دلتان نمي خواهد كه انرژي فراوانتان را در مسيري به مصرف برسانيد. در يك چنين زماني احتياج به مكاني خلوت داريد تا تعادل زندگي و روحي را در خانه بوجود بياوريد.
نارنجي
شوخ طبعي و بذله گويي بخصوصي را كه به ارث برده ابد ،باعث شده كه محبوب اجتماعي

آرامش ذهني



آرامش ذهني
هر كه هستيد و هر كجا زندگي مي كنيد، آرامش را به زندگي خويش دعوت كنيد و آن را در ذهن خود جايگزين سازيد.
اگر كلام و رفتار شما قرين آرامش باشد، بدون شك اين ويژگي به دنياي اطراف شما نيزسرايت خواهد كرد. به خاطر داشته باشيد براي رسيدن به اين وضعيت، لازم است برخي قابليت هاي و يژه را در خود پرورش دهيد و شرايط خاصي را در زندگي خويش ايجاد نماييد. رعايت نكات زير مقدماتي است كه به شما كمك مي كند در اين مسير گام برداريد:
1) ياد بگيريد كه گاه مسائل را رها سازيد.
بدين معنا كه به هر مسئله اي دائما گره نخوريد. وقتي هميشه و همه جا در فكر مسائل خود هستيد و به مرور آنها مي پردازيد، در واقع هميشه بار اضافه اي را با خود حمل مي كنيد كه اين خود سبب ايجاد اضطراب و استرس درشما مي گردد. بياموزيد كه با يك ذهن رها و آزاد زندگي كنيد. اين امر به شما كمك مي كند كه با هر محرك كوچك و يا مانع جزئي آشفته نشويد.
2) به خود و خداي خود ايمان داشته باشيد.
اگر به خود و خداي خود ايمان داشته باشيد، به راحتي از عهده مشكلات زندگي برخواهيد آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسيدن به اهداف خود گام خواهيد برداشت.
3) مثبت انديش باشيد.
اگر ديدگاه مثبت انديشي نداشته باشيد، همه چيز مي تواند بي فايده و بي ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و اميد، بهترين سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.
4) نسبت به انتظارات و برنامه ريزي هاي خود واقع بين و منطقي باشيد.
توانايي هاي خود را در موقعيت هاي خاص بشناسيد و نسبت به عدم توانايي ها و ضعف هاي خود واقع بين باشيد. هرچقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگي منطقي تر باشد، به آرامش بيشتري دست خواهيد يافت.
5) نسبت به انسان ها، عشق بي قيد و شرط خود را نثار كنيد.
شما مي توانيد از دوستان، هم اتاقي ها و هم كلاسي هاي خود شروع كنيد. ياد بگيريد كه آنها را بدون قيد و شرط دوست بداريد، درمقابل ضعف هاي آنها صبور باشيد وخطاها و اهمال كاري هايشان را ببخشيد. هر چقدر نسبت به ديگران بخشش بيشتري داشته باشيد احساس شادي و خرسندي بيشتري را تجربه خواهيد كرد.
6) معناي فداكاري را لمس كنيد.
دست بخشش داشته باشيد ولي انتظار بازگشت نداشته باشيد. ديگران را به شيوه خودشان خوشحال كنيد. به افراد بي پناه ، يتيم و فقير كمك كنيد. براي آنهايي كه خواهان ياري شما هستند پشت و پناه باشيد و بدون آنكه منتي بر آنها نهيد تكيه گاهشان باشيد. هرچقدر بيشتر ببخشاييد، از الزامات و قيد و بندها بيشتر رها خواهيد شد.
7) افكار خود را بازسازي كنيد.
در افكار و عقايد خويش نسبت به شخص خود، بازنگري كنيد. بياموزيد در مقابل خويشتن صبور باشيد و ارزشها، استعدادها و مهارت هاي خود را ارج نهيد. خود را بدون هيچ قيد و شرطي دوست بداريد. هرگونه ترس و ترديد غيرمنطقي كه در مورد خود داريد، كنار بگذاريد. اگرديدگاه مثبت و سالمي را در مورد خود داشته باشيد ياد خواهيد گرفت كه خود را بدون قيد و شرط قبول داشته باشيد.

بر سرماي درون همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهي گردد،



نوشته های از وبلاگ

بر سرماي درون
همه
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهي گردد،
پروازي نه
گريزگاهي گردد.
و خنکاي مرهمي
برشعله زخمي
نه شور شعله
برسرماي درون
آي عشق آي عشق
رنگ آشنايت پيدا نيست

afsoon_kh@yahoo.com



یادم باشه . توی فیلم شب یلدا می گفت
زخمهای تو
سرمایه های تواند
سرمایه هاتو با کسی قسمت نکن
خیلی آروم و بی سرو صدا اونها رو تحمل کن
بذار این تیغی که به جونت افتاده
آنقدر زخمت بزنه
تا که کند بشه

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه



توانایی دوست داشتن چیزی است که به زندگی ژرفترین معنا را می بخشد



دوست داشتن و دوست پیدا کردن احتیاج به هنر کمی دارد ولی چگونه کسی را که دوست داریم و او نیز مارا دوست دارد ترک کنیم بدون اینکه اسیبی به او برسد هنر بزرگی می خواهد

کاریکاتور



کاریکاتور گذاشتن چهره شوخی است بر پیکر حقیقت تلخ

در پشت سر هر موفقیت سالها شکست قرار گرفته است


باید زندگی کرد و اموخت افسوس که وقتی اموختیم دیگر مجالی برای برای زندگی نداریم

خوشبخت کیست





می گویند انسان برای خوشبختی واقعی در زندگی به این چیزها نیاز دارد کسی که او را دوست داشته باشد کاری انجام دهد چیزی که به ان امید داشته باشد

خوشبخت کسانی هستند که می توانند ببخشند بی انکه ان رابخاطر بسپارند و بگیرند بی انکه فراموش کنند

مردی که کودکی رابزرگ می کند باید پدر ان بچه نامیده شود نه مردی که کودک تنها از نطفه اوست

هزار کلمه اثر عمیق یک عمل را بر جای نمی گذارد

شادی بدون



عشقی را که نثارت می کنند از هر چیز گرامی تر بدار ان عشق مدتها پس از اینکه ثروت و سلامتت ازمیان رفت باقی خواهد ماند
این باور که هر شخص قلبی دارد و اگر بتوانید انرا بدست اورید خواهید توانست تفاوتی ایجاد کنید

از کودکان می توانید یاد بگیرید شادی بدون دلیل سرگرم شدن باهرچیز و..

وقتی زنی به مردی خیانت می کند




وقتی زنی به مردی خیانت می کند اخرین نفر مرد است که می فهمد و وقتی که مردی به زنی خیانت میکند اولین نفر زن هست که می فهمد

هزار کلمه اثر عمیق یک عمل را بر جای نمی گذارند

ماندگار ترین درسهای اخلاقی نه از اموزش های کتابی بدست می اید بلکه از تجربه

زندگی کودک




زندگی کودک مانند صفحه ایی کاغذ است که هر رهگذر روی ان علامتی می گذارد

هنر زندگی در هماهنگ شدن دایم با محیط نهفته است

عشق بدون قید و شر ط



معنی عشق بدون قید و شر ط این است که برایمان مهم نباشد کسی دوستش داریم چطور ادمی است و چه کاری میکند عشق بدون قید شرط یعنی بی اعتنایی

مرگ برایمان هیچ وقت ترسناک نبوده جدایی ترسناک بوده




وقتی که با مرگ عزیزانمان که بسیار دوستشان داریم مواجه می شویم ایا قدرت زندگی کردن و میارزه با مشکلات را داریم ایا معنی زندگی برایمان عوض نمی شود یا نه انوقت خوب بودن خانه سازی و یا کارهای خوب کردن بی معنی و احمقانه نیست چه چیزی به زندگی ما معنی می دهد کار ومحاسبات عددی و ریاضی مکانیکی برای معنی بخشیدن به هدفدار بودن زندگی بدون داشتن عزیزی که همیشه باش بودیم و دوستش داشتیم ایا عشق اسیب پذیری ما رابیشتر نمیکند تا مزایا دوست داشتن

به تو بستگی دارد




به تو بستگی دارد
یک ترانه می تواند انی را پدید اورد
یک گل می تواند زنده کننده رویا باشد
یک درخت می تواند اغازگر جنگلی باشد
یک پرنده می تواند منادی بهار باشد
یک لبخند می تواند اغازگر دوستی باشد
یک نوازش می تواند روحی راتسلا دهد
یک ستاره می تواند راهنمای کشتی در میان دریا باشد
یک واژه میتواند تعیین کننده هدفی باشد
یک رای می تواند سرنوشت ملتی را تغییر دهد
یک پرتو خورشید می تواند روشنی بخش اتاقی باشد
یک شمع میتواند بر غم و غصه چیره شود یک قدم اغازگر هر سفری است
یک واژه اغازگر هر عبارتی است
یک امید تازه قادر است روحیه را بالا ببرد
یک نوازش می تواند بیانگر توجه و همدلی باشد
یک صدا می تواند متنی خردمندانه باشد
یک قلب می تواند انچه را که حقیقت است دریابد
یک زندگی میتواند سبب دگرگونی شود
میبینی همه اینها به تو بستگی دارد

چرا خوشبخت نیستیم





خیلی از ما بخاطر این احساس خوشبختی نمی کنیم نه برای اینکه خوشبخت نیستیم و در زندگی خاطرات بدی داریم بلکه برای اینکه می بینیم و فکر می کنیم که دیگران از ما خوشبخت تر هستند و برای همین زجر میکشیم در حالیکه بدین صورت نیست و این ما هستیم که خوشبختی خودمان را تعریف میکنیم که ایا خوشبخت هستیم یا خیر

انچه خدا می کند بازتاب اعمال خود ما ست



انچه خدا می کند بازتاب اعمال خود ما ست

حکومت








کشتن یک نفر قتل محسوب می شود و از ان ادم به عنوان یک شرور اسم می برند اما وقتی میلیون ها نفر را می کشی لقب قهرمان را می گیری

مکتوب



مکتوب

استاد می گوید:
رغبت همان چیزی که مردم مدت مدید در مورد ان تردید داشته اند و از خود پرسیدهان که چند تا کار را بخاطر رغبت نداشتن انجام ندادهاند و چند تا را بخاطر خطراتش
یک مثال از انچه که بارغبت نداشتن اشتباه می گریم صحبت با غریبه هاست چه یک کفتگو باشد یا یک تماس ساده یا دردر دل ما به ندرت با غریبه هات صحبت می کنیم و همیشه می گوییم این طور بهتر است به این ترتیب کار به انجا ختم میشود که نه کمکی به کسی می کنیم و نه زندگی به ما کمکی می کند فاصله گرفتنمان از مردم سبب می شود که مهم و مطمئن از خود جلوه کنیم اما در واقع نگذاشتیه ایم صدای فرشته مان از طریق کلمات دیگران به گوشمان برسد

تصمیما ت خداوند مرموز اما همیشه به نفع ماست



تصمیما ت خداوند مرموز اما همیشه به نفع ماست


تصمیما ت خداوند مرموز اما همیشه به نفع ماست

نعمت ها




استاد می گوید :
از هر نعمتی که امروز خداوند به شما داده است استفاده کنید نعمت را نمی توان پس انداز کرد هیچ بانکی وجود ندارد که ما بتوانیم نعمت هایی را که دریافت کرده ایم به ان بسپاریم تا هر زمان که صلاح می دانیم از انها استفاده کنیم اگر از نعمتها استفاده نکنید نعمت ها از دست می روند بدون اینکه بتوان دوباره انها را بدست اورد خدا وقتی به زندگی ما وارد می شود با اگاهی از اینکه ما هنرمندان خلاقی هستیم یک روز به ما گال می دهد تا مجسمه بسازیم روز دیگر قلم مو و بوم نقاشی یا قلم برای نوشتن به ما می دهد ولی ما هرگز نه می توانیم از گل بر روی بوم نقاشی مان استفاده کنیم نه از قلم در مجسمه سازی هر روز مهجزه خودش را دارد نعمتها را بپذیر ید کار کنید و اثار هنر ی کوچک خودتان را همین امروز بیافرینید فردا نهمتها ی دیگر دریافت خواهید کرد

جایی که نیروی زور فقط می تواند خراب کنئ ملایمت می تواند مجسمه بسازد



جایی که نیروی زور فقط می تواند خراب کنئ ملایمت می تواند مجسمه بسازد

مکتوب






استاد می گوید :
بسیاری از مردم از شادی می ترسند از نظر چنین اشخاصی خشنودی در زندگی به مفهو م این است که باید تعدادی از عادتهای خود را عوض کنند و حس و همیتشان را از دست بدهند اغلب از اتفاقات خوبی که برای ما رخ می دهد عصبانی می شویم انها را نمی پذیریم چون پذیرفتن انها به ما این احساس را می دهد که به خدا بدهکاریم فکر می کنیم بهتر است از جام شادی ننوشیم زیرا وقتی این جام خالی می شود خیلی رنج خواهیم برد از ترس این که مبادا کم بیاوریم رشد نم کنیم از ترس این که مبادا روزی به گریه بیفتیم نمی خندیم

مکتوب



مکتوب

استاد می گوید :
اغلب می توانیم کاری را از سر فرصت انجام دهیم اما مو قعیت های هم پیش می اید که باید استینها را بالا بزنیم و قضیه را حل و فصل کنیم در چنین مواردی بدتر از این دست وان دست کردن نیست

چگونه گریه کنیم



استاد میگوید :
اگر باید گریه کنی مثل یک بچه گریه کن تو هم روزگاری بچه بودی و یکی از نخستین چیزهایی که در زندگی یاد گرفتی گریستن بود زیرا گریه بخشی از زندگی است هرگز فراموش نکن که تو هم ازاد هستی و نشان دادن احساسا ت هیچ اشکالی ندارد
فریاد بزن با صدای بلند گریه کن هر قدر دلت می خواهد سروصدا کن چون بچه ها این طور گریه می کنند انان سریع ترین راه ارام کردن خود را هم بلدند ایا هرگز توجه کرده ای که چطورمی شود که بچه ها دست از گریه می کشند
وقتی چیزی توجه شان را جلب می کند گریه شان بند می اید چیزی انان را بطرف ماجرای بعدی فرا می خواند بچه ها به سرعت دست از گریه می کشند در مورد تو هم همیتن طور خواهد بود فقط این که بتوانی مثل بچه ها گریه کنی

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

در زندگی چیزهایی است که روی انها این مهر خورده




در زندگی چیزهایی است که روی انها این مهر خورده است :
ازرش مرا تنها زمانی می فهمید که مر ا از دشت داده اید و دوباره به دست اورده اید
فایدهای ندارد که بخواهیم میانبر بزنیم

سوالات زندگی



در کافه ای در یک دهکده دور افتاده در اسپا نیا نزدیک شهر اولیت تابلویی که صاحب ان را نصب کرده به این مضمون دیده می شود
درست وقتی که موفق به یافتن تماتم پاسخ ها شدم تمام سو الات عوض شد
استاد میگوید :
ما همیشه در پی یافتن پاسخ ها هستیم فکر می کنیم برای فهمیدن معنای زندگی پاسخ های مهم هستند از انها مهمتر این است که با دل و جان زندگی می کنیم و بگذاریم زمان رازهای هستی را بر ما اشکار سازد اگر بیشتر از حد نگران مهنی کردن زندگی باشیم مانع عمل طبیعت می شویم و نمی توانیم نشانه های خدا را دریابیم

مکتوب





در یکی از افسانه های استر الیایی حکایت یک راهب بودایی امده که با سه خواهر خود در راهی می رفت و به مشهور ترین دلاور زمان خود برخورد کرد دلاور گفت : من مایلم با یکی از سه دختر زیبا زندگی کنم
راهب گفت :
اگر یکی از اینها ازدواج کند ان دوتای دیگرغصه می خورند من به دنبال قبیله ای می گردم که مر دانش مجاز باشند سه تا زن بگیرند
انان سالهای سال تمام قاره استرالیا را زیر پا گذاشتند اما چنین قبیله ای را پیدا نکردند زمانی که دیگر پیر شده بودند و راهپیمای بیمارشان کرده بود یکی از خواهران گفت : دست کم یکی از ما می توانست خوشبخت شود
راهب گفت : من اشتباه کردم اما حالا دیگر خیلی دیر شده است و سه خواهر رابه ستون سنگی نبدیل کرد تا همه کسانی که از انجا رد می شدند بدانند که شادی یک نفر به معنای ان نیست که بقیه باید غصه بخورند

مکتوب





مربی حیوانات در سیرک می تواند با حلقه بسیار سادهای فیلها را زیر فرمان خود بگیرد وقتی فیل هنوز بچه است یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند بچه فیل هر قدر هم زور بزند نمی تواند خود را ازاد کند کم کم به این ایده خو می گیرد که تنه درخت از او قوی تر است وقتی بزرگ می شود و قدرت خارقالعاده هم پیدا میکنئد کافی است با یک نخ پای او را به یک نهال ببندد دیگر حتی سعی نمی کند خودش را ازاد کند ما هم مثل ان فیل اغلب به بندهای بسته شدهایم که به راحتی گسسته می شوند اما جرات نمی کنیم با ان در بیفتیم و نمی فهمیم که یک اقدام ساده شجاعانه تنها چیزی است که برای رسیدنمان به ازادی لازم است

بعضی از حقایق زندگی




بعضی از حقایق زندگی صر فا قابل حس و درک هستند هرگز قابل توضیح نیستند عشق چنین موردی است خدا هم که عشق است چنین است
خدا هرگز وارد سر شما نمی شود دری که خدا از ان استفاده می کند دل شماست


اگر وجود شخصی در جایی که زندگی می کند ثمره ای به بار نیاورد برای حرف زدن با خدا امادگی ندارد

آنچه به قلبها گرمی می بخشد



amir.armita@yahoo.com
مهربانی زیباست ، محبت لطیف است ، اما آنچه به قلبها گرمی می بخشد و محبت و مهربانی می آفریند صداقتی است که بین دلها را پیوندی جاودان می زند

عشق



عشق
تنها عشق به ما مجال گریز می دهد تنها عشق بردگی را تبدیل به ازادی می کند اگر نتوانیم عاشق باشیم بهتر است همین حالا دست نگه داریم

روزمرگی زندگی



زندگی ما
جمعه از راه می رسند شما به خانه می روید و روزنامه هایی را که در طی هفته نتوانستید بخوانید بر می دارید تلویزیون را بی صدا روشن می کنید یک نوار در ضبط صوت می گذارید در همان حال روزنامه را ورق می زنید و به مو سیقی گوش فرا می دهید با استفاده از دستگاه کنترل از را دور از کانالی دیگر می روید
روزنامه ها هیچ مطلب تازهای ندارند برنامه ها ی تلویزیون تکراری است و نوار کاست را تاکنون ده ها بار شنیدهاید همسرتان به بچه ها می رسد تمام سال های جوانی اش را به پای انان می ریزد بدون این که واقعا بفهمد که چرا این کار را انجام می دهد عذری به ذهنتان می رسد :
خ.ب زندگی این طوری است
نه زندگی این طوری نیست زندگی شور و شوق است سعی کنید بفهمید که شور شوق را در کجا پنهان کردید همسر و فرزندانتان را بردارید و قبل از این که خیلی دیر شود سعی کنید دوباره ان را پیدا کنید عشق هرگز مانع پیروی انسان از روهایش نمی شود

درد من



درد من حصار برکه نيست درد من،زيستن با ماهياني است که فکردريا به ذهنشان خطور نکرده است

قصه هايِ عاشقانه



fkh1974@yahoo.com
حسِ غريبي است دوست داشتن.وعجيب تر از آن است دوست داشته
شدن... وقتي مي‌دانيم کسي با جان و دل دوستمان دارد ... ونفس‌ها و
صدا و نگاهمان در روح و جانش ريشه دوانده ؛ به بازيش مي‌گيريم
هر چه او عاشق‌تر ، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر ، ما بي
رحم ‌تر . تقصير از ما نيست ؛ تماميِ قصه هايِ عاشقانه، اينگونه به
گوشمان خوانده شده‌اند

درباره عشق



درباره عشق

استاد می گوید :
اغلب عاشق شدن اسانتر از محبوب بودن است برای ما سخت است که کمک و حمایت دیگران را بپذیریم کوشش ما برای این که مستقل به نظر رسیم دیگران را از فرصتی برای نشان دادن محبتشان به ما محروم می کند
بسیاری از والدین در سنین سالخوردگی این فرصت را از فرزندانشان دریغ میکنند که همان محبت وحمایتی را که در کودکی از ان برخوردار بوده اند انون نثار والدینشان کنند
بسیاری از شوهران و زنان وقتی از چیزی رنج می برند از این که به همسر خود تکیه کنند خجالت می کشند در نتیجه اب های محبت جاری نمی شود
شما باید حرکت محبت امیز دیگران را بپذیرید باید به دیگران اجازه دهید کمکتان کنند وبه شما نیروی ادامه را دهند
اگر شما این محبت را با اخلاص و فروتنی بپذیرید پی خواهید برد که عشق نه دادن است و نه گرفتن بلکه مشارکت است

شیرینی و دلپذیر از خصوصیات عسق است




سن پل در رساله خود به قرنیتان به متا می گوید شیرینی و دلپذیری از خوصیات اصلی عشق است بیاید هر گز از خاطر نبریم که عشق لطافت است یک روح خشک نمی گذارد دست خدا به او ان طور که می خواهد شکل دهد

داور رویاها




ما داور رویا های دیگران نیستیم برای این که به راه خود مان ایمان داشته باشیم لازم نیست اثبات کنیم که را دیگری غلط است کسی که این کار را انجام می دهد با تزلزل گام بر می دارد

خردمند



خردمند کسی است که وقتی می بیند باید وضعیتی را ترک کند این کار را انجام میدهداگر کهنه ها را نگه دارید نو دیگر جایی ندارد که خودش را نشان دهد

حقیقت ان چیزی است




حقیقت ان چیزی نیست که به ما یقین می بخشد ان چیزی نیست که ما را بهتر از دیگران می کند ان چیزی نیست که ما را در حصار افکار پیش ساخته محبوس می کنیم حقیقت ان چیزی است که ما را ازاد می سازد

بله می ارزد ان را رها نکنید



زندگی

زندگی مثل یک مسابقه ء عظیم دو چرخه سواری است با این هدف که هرکس ان چنان که برای او مقدور شده زندگی کند
در اغاز مسابقه خط همه ما دوستانی پر شور یم که در کنار هم قرار داریم اما هرچه مسابقه جلو می رود شادی اولیه جای خود را به مبارزه طلبی می دهد خستگی و یکنواختی تردید به توانایی خویش
متوجه می شویم که بعضی دوستان حاضر نیستند به مبارزه تن در دهند هنوز در مسابقه حضور دارند اما تنها دلیل حضور شان در مسابقه اینست که نمی توانند در وسط جاده بایستند تعدادشان فراوان است انان در کنار اتومبیل حامی رکاب می زنند و تا پایان کارشان گرم گفتگو با یکدیگر هستند
وقتی به خودمان می اییم می بینیم از انان دور شدهایم و در این هنگام به ناچار تنها می مانیم پیچ ها نا اشنا غا فلگر مان می کنند با دوچرخه مشکل پیدا می کنیم و عاقبت کار به جایی می کشد که از خودمان می پرسیم
ایا این تلاش به زحمتش می ارزد
بله می ارزد ان را رها نکنید

انچه اهمیت دارد لذتی است که در دل می بریم



این حقیقتی است که هر چیز ی برای خودش قیمتی دارد اما قیمت ها همیشه نسبی است وقتی در پی رویا های خویش می رویم ممکن است دیگران به چشم یک بدبخت بیچاره به ما نگاه کنند اما انچه دیگران می اندیشند مهم نیست انچه اهمیت دارد لذتی است که در دل می بریم

مکتوب



مکتوب

استاد می گوید :
کلمه قدرت است کلمات جهان و نیز انسان را دگر گون می کنند
همه ما این را شنیدهایم که نباید در باره اتفاقات خوبی که برای ما رخ داده است سخن بگوییم زیرا دیگران غبطه می خورند و شادی ما را از بین می برند
به هیچ وجه چنین چیزی نیست کسانی که پیروزمندند از معجزات زندگی خود با افتخار سخن می گویند اگر شما در فضا انرژی مثبت بپراکنید انرژی مثبت دیگر را هم به سوی خود می کشاند و کسانی را که صمیمانه خواهان خوشبختی شما هستند دلشاد می کند اشخاص حسود و شکست خورده هم فقط در صورتی می توانند به شما لطمه بزنند که خودتان این قدرت را به انان دهید
اصلا نترسید در باره نعمتهای زندگی تان با هرکس که گوش می دهد سخن بگویید روح جهان به شادی شما نیاز بسیاری دارد

خدا





استاد می گوید :
دو خدا وجود دارد : خدایی که استادان ما مطا لبی در باره او به ما اموختند و خدایی که خودش به ما می اموزد خدایی که مردم از او حرف می زنند و خدایی که خودش با ما حرف می زند خدایی که یاد گرفته ایم از او بترسیمو خدایی که با مهربانی با ما سخن می گوید
دو خدا وجود دارد : خدایی که ان بالاست و خدایی که در زندگی روزانه ما مشارکت دارد خدایی که طلبکار است و خدایی که بدهی ما را می بخشد خدایی که ما را با اتش جهنم تهدید می کند و خدایی که بهترین را ه را به ما نشان می دهد
دو خدا وجود دارد : خدایی که ما را زیر سنگینی گناها نمان خرد می کند و خدایی که با عشق و محبت خود ازارمان می سازد

تقدیر





برای هر کدام از ما مقرر شده است که یک اثر هنری بیافرنیم این کانون مرکزی زندگی ما است و هر قدر هم سعی کنیم خودمان را گول بزنیم در هر حال می دانیم که انجام این کار چقدر برای شادی ما اهمیت دارد اثر هنری زندگی ما معمو لا در زیر پوشش سالها ترس احساس گناه و بی تصمیمی مخفی مانده است اما اگر تصمیم بگریم که این زواید را از بین ببریم و اگر کوچکترین تردیدی درباره توانمندی خود نداشنته باشیم می توانیم به طرف رسالتی که برای ما مقدور شده است برویم این تنها راه یک زندگی افتخار امیز است

نیاز ما به عشق




همه ما به عشق نیاز داریم عشق بخشی از فطرت بشر است مثل خوردن نوشیدن و خوابیدن گاهی احساس تنهایی شدیدی می کنیم و در حالی که به منظره زیبای غروب خورشید نگاه می کنیم به این فکر می افتیم که زیبایی اهمیتی ندارد چون کسی را ندارم که در کنارش این زیبایی را تما شا کنم
در چنین لحظاتی با ید بپرسیم که چند بار از ما خواسته شده محبتی نثار کنیم اما رو برگردانده ایم چند بار از ما خواسته شده که به سراغ کسی برویم و صادقانه به او بگوییم دوستش داریم و در اغوشش بگریم
امان از تنهایی که مثل خطر ناک ترین مواد مخدر اعتیاد اور است
اگر غروب خورشید دیگر برای شما مفهومی ندارد فروتنی به خرج دهید و به جستجوی عشق بروید این را بدانید که همانطور که در مورد سایر نعمتها معنوی مصداق دارد هر قدر بیشتر محبت کنید در عوض محبت بیشتری به شما می شود

بخشش





بخشش یک راه دو طرفه هست هر بار که کسی را می بخشیم در واقع خودمان را هم می بخشیم اگر نسبت به دیگران گذشت داشته باشیم پذیرفتن خطا های خودمان اسانتر می شود به این ترتیب می توانیم بدون احساس گناه یا تلخی دیدگاه وسیعتری از زندگی پیدا کنیم وقتی به خاطر ضعف اجازه دهیم که نفرت حسادت بی صبری در اطراف ما به ار تعاش دراید عاقبت کارمان می کشد به این که ارتعاشات نیروی مارا تحلیل می برند

وقتی دلمون تنگ می شود





گاهی روزها و یا هفته ها می گذرد بی انکه حرکت محبت امیزی از کسی ببینیم چنین دورهایی سخت است انگار محبت و مهر در بین انسانها از بین رفته است و زندگی گویی صرفا به مساله ادامه حیات تبدیل شده است
استاد می گوید : باید بخاریها یمان برسیم باید هیزم بیشتری در انها بگذاریم و سعی کنیم زندگیمان را که تبدیل به اتاق تاریکی شده روشن کنیم وقتی صدای شعله و ترق ترق چوبی را که می سوزد می شنویم و وقتی به حکایت های که شعله های اتش را تعریف می کنند گوش می دهیم دوباره امید به قلبمان بر می گردد
اگر ما توانایی عاشقی را داشته باشیم توانایی این را هم خواهیم داشت که از عشق و محبت دیگران بر خوردار شویم این مساله فقط به زمان احتیاج دارد

مکتوب




یک انسان خردمند چطور انسانی است انسانی که به جای کشتن شهواتش می تواند بر انها مسلط شود

درخت هر چه پر بار تر سر به زیر تر است خردمند واقعی کسی است که فروتن باشد درختی که میوه ندارد شاخه هایش با غرور سر خود را بالا می گیرند احمق همیشه خود را بهتر از دیگران می داند
عشق بخشنده است

همه راهها به یک جا ختم می شوند اما شما راه خودتان را انتخاب و ان را تا اخر طی می کنید همه را هها را امتحان نکنید

چرا می نویسم




استاد می گوید :
بنویسید چه نامه باشد چه خاطرات روزانه و یا فقط چند یاداشت مثل وقتی که با تلفن حرف می زنید اما بنویسید
ما از طریق نوشتن به خدا و دیگران نزدیک تر می شویم اگر می خواهید نقش خود را در جهان بهتر بفهمید بنویسید سعی کنید از دل وجان بنویسید حتی اگر هیچ کس کلمات شما را نمی خواند یا از ان هم بدتر حتی اگر کسی انچه نمی خواهید خوانده شود می خواند
صرف نوشتن کمکمان می کند که سر و سامانی به افکار خود دهیم و انچه را که در اطرافمان قرار دارد روشن تر ببینیم
قلم و کاغذ معجزه می کنند رنج ودرد را تسکین میدهند به رویا ها جامهء حقیقت می پو شانند و امید از دست رفته را بر می گردانند کلمه قدرت دارد

کلام





از همه سلاح های قدرتمند که انسان توانسته اختراع کند مخرب تر و حشتناک تر و بزدلانه تر سخن است مشت و سلاح اتشین دست کم لکه خونی بر جای می گذارند بمب خانه ها و خیابان ها را خراب می کند و وجود سم در بدن قربانی می توان پی برد
استاد می گوید : سخن می تواند بدون بر جای گذاشتن کوچکترین اثر نابود کند بچه ها در طی سالیان سال بر اثر سخنان والدینشان دارای بازتاب های شر طی می شوند مر دان بابی انصافی مو رد انتقاد قرار می گیرند زنان با روش منظمی که شو هر شان به کار می برد قتل عام می شوند و مو منان بر اثر سخن ان کسانی که خود را مفسر کلام خدا می دانند از دین دور نگه داشته می شوند

زندگی





استاد می گوید :
روح خدا را که در ما وجود دارد می توان به پرده سینما تشبیه کرد بر روی پرده سینما اتفاقات مختلفی رخ می دهد مردم عاشق می شوند از هم جدا می شوند گنج ها یافت می شوند سر زمینها ی دور کشف می شود صرف نظر از این که چه فیلمی نمایش داده می شود پرده همیشه همان است مهم نیست که اشک ها فروغلتند یا خون ها جاری شود زیرا هیچ چیز نمی تواند سپیدی پرده را لکه دار کند
درست همان طور که پرده نمایش در پشت همه صحنه ها ی فیلم وجود دارد خدا در پشت تک تک رنج ها و شادی های زندگی حضور دارد وقتی فیلم تمام میشود تمامی انها را خواهیم دید

روزی دیگر زنده ایم خدا را شکر




استاد می گوید :
همه چیز در اطراف ما مدام در حال تغییر است هر بامداد خورشید بر جهان تازهای می تابد انچه زندگی روزمره می نامیم پر از پیشنهادات و فرصت های تازه است اما ما متوجه تفاوت هر روز با روزهای دیگر نمشویم
امروز در جایی گنجی در انتظار شماست این گنج ممکن است لبخندی زود گذر باشد امکان دارد یک پیروزی بزرگ باشد مهم نیست زندگی از معجزه های بزرگ و کوچک تشکیل شده است هیچ چیز ملال اور نیست چون همه چیز مدام تغییر می کند ملالت از دنیا نیست
تی اس الیوت شاعر نوشت :
از شاهراهها بسیار عبور کن و به خانه ات برگرد و همه چیز را چنان بنگر که گویی برای نخستین با ر می بینی

گرانیهاترین دارایی انسان




گرانبها ترین دارایی انسان زندگیست انرا بیش از یک بار به کسی نمیدن و باید چنان زیستش که بخاطر سالهایی که بدون هدف سپری گشته است رنج و دردی به دل راه نیابد و شرم از گذشته پست وحقیر انسان را نگذارد پس باید شتافت زندگی کرد

ین انتخاب ماست که حقیقت درونی ما رو نشون می ده نه توانایی های ما



این انتخاب ماست که حقیقت درونی ما رو نشون می ده نه توانایی های ما

گرانبها ترین دارایی انسان زندگیست انرا بیش از یک بار به کسی نمیدن و باید چنان زیستش که بخاطر سالهایی که بدون هدف سپری گشته است رنج و دردی به دل راه نیابد و شرم از گذشته پست وحقیر انسان را نگذارد پس باید شتافت زندگی کرد

لحظه ها




لحظه ها :
میخواستم لحظه هایم رو با لحظه هایش طاق بزنم یه جور توافق ولی اون ارزش لحظاتش را بیشتر می دانست خنده ام گرفه بود لحظات مال هیچ کی نبود

قفس




اونایی که تنشون توی قفس دیگران زندانیه شاید یه روزی ازاد بشن ولی اونایی که کلشون توی قفس خودشون زندانیه هیچ امیدی به ازادیشون نیست
منم معتاد شدم معتاد زود خسته شدن از همه چیز و همه کس معتاد دل نبستن معتاد معتاد نشدن
Esan.blogspot .com

نوشتن و ازادی


نوشتن یعنی ازادی برای بیان انچیزی که بر مغز سنگینی می کنه و تفکر ادم ازاد تعهد نداره


Khodadad.blogspot.com

موزه



در موزه ها و نمایشگاهها باید خاموش بود و نقاشی نیازمند احساس و احترام به اون احساس است نقاش و ببنده هر دو باید توانایی برقرار کردن ارتباط با خودشون رو داشته باشند لازم نیست هر اثری رو تایید کنیم اما بگذاریم ببینده درونون تصمیم یگیره با اطلاعات ناقص خودمون سعی در ساختار بخشیدن و طبقه بندی کردن اونها نکنیم همه ما نقاش نیستیم مجسمه ساز نیستیم اما بخشی از وجودمون ارزش هر نقاشی ساختار تجسمی یا نوشته رو درک می کنه و برای این کار نیاز به هیچگونه استدلالی نداره
Abovethewall.blogspot.com

سکوت ها



سکوتها

سکوتها
سکوتها ی یه قطعه موسیقی به اندازه نتهای اصلیش مهمن بدون سکوتها اون قطعه موسیقی ناهنجار میشه دلنشینیشو از دست می ده
به نظر من هر پیوندی به سکوتها محتاجه پیوند با قلم پیوند با عشق پیوتد با کار و ...
سکوتها مارو از یکنواختی نجات می ده

نیمه پر هرچیز




وقتی کسی لیوانی را بر می دارد اب بخورد توی ان را نگاه نمی کند اما هیچکس وقت گذاشتن لیوان نیم نگاهی هم به ان نمی کند
یک ظرف چینی خیلی گران قیمت را همه با احتیاط بر می دارند و با همان احتیاط هم سر جایشمی گذارند توی ان چیزی نیست اما هیچکس فکر نمی کند خالی است چون ظرف چینی گران قیمت همان چیزیست که بیرون انست درست مثل یک اثر هنری
Rezaghasssemi.org/oboor

ریسک




همیشه منتظر هستیم از بیرون اعتماد عشق دوستی دریافت کنیم اگر هم یکبار به کسی اجازه ورود به حریم خودمون رو داده باشیم و رودست خورده باشیم واویلا برای بار دوم به قول معرف اشتباهمون رو تکرار نمی کنیم
برای اینکه اعتماد کسی رو جلب کنی اول خودت باید اعتماد کنی فقط اون چشمهای کورت رو باز کن تا مثل دفعه پیش جا نمونی برای اینکه عشق رو بچشی باید بگذاری اشنایی سطحی تبدیل به یک شناخت عمیق بشه برای این کار حتما باید نفوذ کنی به درون طرف مقابل و همه چیز رو ببینی همه چیز رو و مطمئن باش اون نمیگذاره تو تمام حفرههای قلبش رو ببینی مگر تو هم به اون اجازه بدی وارد بشه
اره ادم نمیدونه وقتی که تمام رازها فاش شد و پردهها درونش کنار رفت چی می شه و طرف مقابل ممکنه با ادم چیکار بکنه اما این تنها راهه ریسک قماره اره

میشه رسالت داشت اما پیغمبر نیود

A_danube.persianblog.com

بهایی بسیار سنگین



Entry for December 03, 2006
سرنوشت هم از همان پارادوکس هایی است که من هرگز از ان سر در نمی یارم تنها راه حل ان فقط گذشت زمان اری زمان این مفهموم نامفهموم گذشت زمان رایگان نیست بهایی دارد به انداره ی زندگی بهایی بسیار سنگین
Andisheh.blogsopt.com

احساس مشترک




همه انسانها در یک چیز مشترک هستند و ان احساس تنهایی برای همین همیشه دنبال نیمه گم شده خودشون هستن اینکه چقدر سرنوشت یاری بده و بتونیم پیداش کنیم دست خودمون هست یا سرنوشت ؟
یاد نظریه افلاطون و حسادت خدا ها افتادم افلاطون می گفت انسان اول که به دنیا امد یکی بود موجودی دارای دو سر و چهار پا که هم مونث بود و هم مذکر چون دو سر داشت هیچ حیوانی نمی تونست را حت بش حملع کنه و چون هم مذکر بود و هم مونث از نظر زاد و ولد مشکلی نداشت و چون جهار پا داشت می تونست رو پا هاش استراحت کنه و نیازی به جت خاص نداشت تا خدایان حسادت کردند و گفتند این موجود خیلی کامل هست و یک صاعقه فرستادن تا از وسط دو نیم بشه از اون زمان بود که همه دنبال نیمه گمشده خودشون می گردند

البته خیلی خوب هست چون تا وقتی ادم می گرده تو گشتنش خیلی چیزهایی دیگه هم پیدا می کنه و تجریه ولی بهایی این جستجو خیلی زیاد هست

کرگدن





کرگدن گفت: نه امکان ندارد , کرگردن ها نمي توانند با کسي دوست بشوند.
دم جنبانک گفت: اما پشت تو مي خارد. لاي چين هاي پوستت پر از حشره هاي ريز است. يکي بايد پشت تو را بخاراند. يکي بايد حشره هاي تو را بردارد.
کرگدن گفت: اما من نمي توانم با کسي دوست بشوم. پوست من خيلي کلفت است . همه به من مي گويند : پوست کلفت.
دم جنبانک گفت : اما دوست عزيز , دوست داشتن به قلب مربوط مي شود نه به پوست.
کرگدن گفت : ولي من که قلب ندارم , من فقط پوست دارم.
دم جنبانک گفت: اين که امکان ندارد , همه قلب دارند.
کرگدن گفت: کو , کجاست؟ من که قلب خودم را نمي بينم.
دم جنبانک گفت: خوب , چون از قلبت استفاده نمي کني , قلبت را نمي بيني . ولي من مطمئنم که زير اين پوست کلفت يک قلب نازک داري .
کرگدن گفت: نه ؛ من قلب نازک ندارم , من حتما يک قلب کلفت دارم .
دم جنبانک گفت : نه, تو حتما يک قلب نازک داري , چون به جاي اين که دم حنبانک را بترساني , به جاي اينکه لگدش کني , به جاي اينکه دهن گشاد و گنده ات را باز کني و آن را بخوري , داري با او حرف مي زني.
کرگدن گفت: خوب , اين يعني چه؟
دم جنبانک گفت: وقتي که يک کرگدن پوست کلفت , يک قلب نازک دارد يعني چه؟ يعني اينکه مي تواند دوست داشته باشد , مي تواند عاشق بشود.
کرگدن گفت: اينها که مي گويي يعني چه؟
دم جنبانک گفت: يعني....بگذار روي پوست کلفت قشنگت بنشينم , بگذار......
کرگدن چيزي نگفت . يعني داشت دنبال يک جمله مناسب مي گشت. فکر کرد بهتر است همان اولين جمله اش را بگويد.
اما دم جنبانک پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتش را مي خاراند. داشت حشره هاي ريز لاي چين هاي پوستش را بر مي داشت.
کرگدن احساس کرد چقدر خوشش مي آيد. اما نمي دانست از چي خوشش مي آيد.
کرگدن گفت: اسم اين دوست داشتن است؟اسم اين که من دلم مي خواهد تو روي پشت من بماني و مزاحم هاي کوچولو ي پشتم را بخوري؟
دم جنبانک گفت: نه, اسم اين نياز است , من دارم به تو کمک مي کنم و تو از اينکه نيازت برطرف مي شود, احساس خوبي داري . يعني احساس رضايت مي کني , اما دوست داشتن از اين مهمتر است.
کرگدن نفهميد که دم جنبانک چه مي گويد.
روزها گذشت , روزها , هفته ها و ما ه ها و دم جنبانک هر روز مي آمد و پشت کرگدن مي نشست. هر روز پشتش را مي خاراند و هر روز حشره هاي کوچک مزاحم را از لاي پوست کلفتش بر مي داشت و کرگدن احساس خوبي داشت.
يک روز گرم کرگدن به دم جنبانک گفت: به نظر تو اين موضوع که کرگدني از اين که دم جنبانکي پشتش را مي خاراند و حشره هاي مزاحمش را مي خورد احساس خوبي دارد , براي يک کرگدن کافي است؟
دم جنباک گفت : نه , کافي نيست.
کرگدن گفت: درست است کافي نيست. چون من حس مي کنم چيزهاي ديگري هم دوست دارم. راستش من بيشتر دوست دارم تو را تماشا کنم.
دم جنبانک چرخي زد و پرواز کرد , چرخي زد و آواز خواند , جلوي چشم هاي کرگدن.
کرگدن تماشا کرد و تماشا کرد و تماشا کرد. اما سير نشد.
کرگدن مي خواست همين طور تماشا کند. کرگدن با خودش فکر کرد : اين صحنه قشنگترين صحنه دنياست و اين دم جنبانک قشنگترين دم جنبانک دنيا و او خوشبخت ترين کرگدن روي زمين .
وقتي که کرگدن به اينجا رسيد احساس کرد که يک چيز نازک از چشمش افتاد.
کرگدن ترسيد و گفت : دم جنبانک , دم جنبانک عزيزم , من قلبم را ديدم , همان قلب نازکي را که مي گفتي , اما قلبم از چشمم افتاد حالا چکار کنم ؟
دم جنبانک برگشت و اشک هاي کرگدن را ديد. آمد و روي سر او نشست و گفت: غصه نخور دوست عزيز , تو يک عالم از اين قلبهاي نازک داري.
کرگدن گفت: راستي اين که کرگدني دوست دارد دم جنبانکي را تماشا کند و وقتي تماشايش مي کند , قلبش از چشمش مي افتد, يعني چه؟
دم جنبانک چرخي زد و گفت: يعني اينکه کرگدنها هم عاشق مي شوند.
کرگدن گفت: عاشق يعني چه؟
دم جنبانک گفت : يعني کسي که قلبش از چشمهايش مي چکد.
کرگدن باز هم منظور دم جنبانک را نفهميد , اما دوست داشت دم جنبانک باز حرف بزند. باز پرواز کند و او باز هم تماشايش کندو باز قلبش از چشمهايش بيفتد.
کرگدن فکر کرد اگر قلبش همين طور از چشم هايش بريزد , يک روز حتما قلبش تمام مي شود.
آن وقت لبخند زد و با خودش گفت: من که اصلا قلب نداشتم . حالا که دم جنبانک به من قلب داد , چه عيبي دارد , بگذار تمام قلبم را براي او بريزم

دوست اشتن یا نداشتن



ددوست اشتن یا نداشتن

می گفت : می تونی همه رو دوست داشت یا نداشته باشی می تونی با همه باشی و یا نباشی می تونی با هر کسی بخوابی ولی نمی تونی عاشق هرکسی بشی ولی اگر شد ی نمی تونی .... شاید بدنت رو بفروشی ولی اگر یک روز قلبت رو فروختی بدون که دیگه چیزی نداری و باید بری بمیری اگر یکی فریبت داد و قلبت رو ازت گرفت و دزدید چی گفتم اونوقت می دونی که فریب خوردی و همه اشتباه می کنن و خود ادم هست که با ید تصمیم بگیره که با فریب دیگران و اشتباهاتش چگونه کنار بیاد برگشت نگاهم کرد لبخند زد و گفت اشتباهات تو هر فرهنگی مجازاتش فرق می کنه گفتم ولی عشق تو تمام فرهنگها یکی هست هیچکی مالک تو نیست جز خودت اگر اشتباهی کردی خودت تاوانش رو پس دادی پس نباید نگران باشی خندید اما چشماش یک چیز دیگه ای می گفت می خواستم بگم گذشته تو مر بوط به خودت می شه و تو مالک خودتی نه ... ولی خیلی دیر شده بود رفت دیگه ندیدمش دیروز که اسمان رو نگاه می کردم یک دفه یاد اون افتا دم خیلی دلم گرفت شب به خوابم امد می خندید فهمیدم که مشکلش حل شده

سفید سفید مثل دفتر خاطرات





وقتی ادمها به دنیا می یان سفید سفید هستند مثل فرشته های مهربون همه شون پاک و بی گناه هر کسی که رد می شه رو قلبشون یک خط می گذاره ویک چیز به یادگار وقتی که بزرگ می شن شاید قلیشون سفید نباشه و سیاه شده باشه اون قدر که ممکنه قلب بعضی از ادمهای سفید رو بشکنن و نابود کنند دنیا پر از ادمهای سیاه و سفید هست بعضی وقتها ما هم گاهی سفید می شیم و گاهی سیاه ای کاش می تونستیم همیشه سفید باشیم باشیم اما می دونم سفید بودن کار خیلی سختیه و گاهی سیاه شدن سخت تر است چون وقتی سیاهی همه جا هست مجبور می شی از بقیه سیاه تر بشی تا به روشنایی نزدیک تر که این کار خیلی سختیه

موسیقی



موسیقی
می گفت زندگی ادمها مثل نتهای یک موسیقی هستن که با پیانو می زنی روزهای بد کلید سیاه و روزهای خوب کلید سفید هیچ اهنگی بدون بکار بردن این دو کلید ساخته نمی شه فقط نوازند هها متفاوت هستن اگر می خوای نوازنده خوبی باشی و بتونی اهنگ زیبایی بزنی باید یاد بگیری که از هر کلید رو چطوری بکار ببری و چگونه بنوازی

دل داشتن




هر چیزی که گریه کنه خوب لابد دل داشته دیگه و خوب هرچیزی هم که دل داشته باشه دلش تنگ می شه دلتون می یاد کاری بکنید که دل یه ابر کوچیک تنگ بشه

از خداوند خواستم




از خداوند خواستم تا دردهایم را التیام بخشد خداون پاسخ گفت مخلوق من هر دردی را درمانی است و این تو هستی که باید درمان دردهایت را بخواهی
از خداوند خواستم تا جسم فرزند ناتوانم را توانایی ببخشد خداوند پاسخ گفت افریده من انچه با ید تکامل یابد روح اوست جسمش تنها قالب گذراست

از خداوند خواستم تا به من صبر عنایت کند خداوند پاسخ گفت بنده قدرتمند من صبر حاصل سختی است عطا شدنی نیست بلکه اموختنی است
از خداوند خواستم تا مرا شادی و شعف بخشد خداوند پاسخ گفت نازنینم من به تو موهبت بسیار بخشیدم شاد بودن با خود توست
از خداوند خواستم تا روحم را شکوفا سازد خداون پاشخ گفت پرورش روح تو با تو اما اراستن ان با من
از خداوند خواستم تا از لذایذ دنیا سرشارم سازد خداون پاسخ گفت من به تو زندگی بخشیدم بهرمندی از ان تو
از خداوند خواستم تا راه عشق وزریدن را به من بیاموزد خداون پاسخ گفت اشرف مخلوقات من بالاخره دریافتی که چه از من بخواهی به خاطر داشته باش که در مسیر عشق ورزیدن به من مقصد دوست داشتن دیگران خواهی رسید

درمان دردها



به خدا که محبت درمان دردهای جسم و روح ماست
هیچ زنی نمی تواند تا ابد به عشق بچه گانه ای قانع باشد

چه سخت است روشی که با ان برای زندگی کردن پرورش یافته ایم رو تغییر بدهیم و به دنبال ارزشهای جدید باشیم که نا گهان با تغییرشان کلیت زندگی مارازیر سوال خواهد برد

خیانت



مردی از مظهر محبت خانه تنها سایه کمرنگی رو می ببینه پس به جستجوی انچه نداره میره درد رو زمانی حس می کنیم که می ببنیم زنی از مظهر صفای خانه تنها صدای بازئبسته شدن در رو می شنوه پس به دنبال قلبی مشتاق می ره درد زمانی حس میشه که تنها به خاطر این غرور مسموم زنی از روی عشق و صفا نمی گه به همسرش که به تو افتخار می کنم و مردی با عشقوخلوص به شریک زندکیش نمگه که دوستت دارم
به خدا که خارها از محبت گل می شوند به خدا قسم که اگر زنی همدم زندگی اش رو به دریای شیرین محبتش مهمون کنه محاله که همدمش از خشکیده ای بخواد ای بخوره به خدا قسم که اگر مردی یار زندگیش رو به باغ صفا و صداقت خودش دعوت کنه محاله که یارش میوه از جای دیگر بچینه

ازمون دوست داشتن





آزمون سنجش عشق، دوست داشتن کسانی است که علی رغم توقع تو، پاسخت را با عشق نمی دهند.
وین دایر
saheledoosti@yahoo.com

عشق یعنی ؟







دختره می گفت عشق يعنی دوری، يعنی نداشتن، نبودن، عادت نکردن. وقتی نزديک باشه، وقتی داشته باشی اش، وقتی باشه، عادی می شه. عادت عشق رو می کشه. راست می گه نه؟

پدر و مادر





پدر مادر مثل ساحلی در اقیانوس پرطلاطم زندگی هستند که ما در حال ترکشان هستیم و انها در حال پیام دادن هستند و این پیامها به ما می گویند که چقدر از ساحل ومسیرمان انحراف داریم بندر با تمام زیبایی تسلا بخش دست نخوردها وجود دارد اما جاده بازگشت به این ساحل زیبا گم شده است برای همیشه

منشور





ادما مثل منشور می مونن که تو زتدگی از خودشون رنگهای مختلفی می تابانند اینکه نور زندگی از چه زاویه ای به این منشور بخوره و چه رنگی از وجودش ساطع بشه دست بازی سرنوشت است ولی برای دیدن این رنگها به چشمهای تیزبین واشنا به انواع رنگ احتیاج است تا بتونیم رنگها را از هم تشخیص بده و تفکیک کنه گاهی بعضی از ادمها کور رنگ هستند و گاهی بعضی از رنگها خیلی باریک . ونازک وچسبیده به رنگهای دیگر هستند که برای دیدنشون ظرافت و هنر خاصی می خواد گاهی هم سرنوشت کاری می کنه که ما فقط یک رنگ رو ببینیم مثل سرخی عشق یا نیلگونی اب ویا سفیدی صداقت گاهی منشور ما جنسش از الماس هست و گذشت زمان تغییری در اون ایجاد نمیکنه و اسیب نمی بینه ولی اگر یک قطره بارون بود که باگذشت زمان خشک می شه و با هر چرخش رنگ عوض می کنه و تغییر پس چشمامون رو باید خوب باز کنیم و یادمون نره که هرچی قیمت داره

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

دنیا وزبا نها




می گفت دنیا یک زبان خاص داره که با گذشت زبان یاد می گیری یاد می گیری که دنیا همون چیزی که بش بدی بت می ده و گاهی چند برابر اگه یک قدم برای دوست داشتن برداری دنیا چندین قدم برات برمی داره اگر به یکی بد کنی و فکر کنی که تو این دنیا هیچ کس نمی فهمه فقط خودت رو گول زدی دیر یا زود به سراغت می یاد اگه یک گاه برای دنیا بر داری و یک قدم مثبت برداری اون چند برارش روبت می ده برای اینکه خیلی دست و دلباز تر از توست و قلبش گنده تر از تو تو خیلی زود قلبت می گیره و شروع می کنی به بد وبیراه گفتن ولی اگر یک روز بشینی و به کارات نگاه کنی از خودت خجالت می کشی دنیا با کسی که دست و دلباز هست و انرژی شو درست مصرف می کنه همنطوری رفتار می کنه خلاصه دنیا مثل یک اینه می مونه با این تفاوت گاهی خیلی سریع عملت رو باز می گردونه و گاهی خیلی دیر و زبونش رو با ید یاد بگیری برای یاد گرفتن زبونش فقط کافی مثل بچه ها پاک و ساده باشی دنیا با ادمهایی که حساب گر هستند مثل خودشون حساب گر هست و با اونایی که از ته قلبشون می بخشن هم مثل خودشون یک قانون دیگه هم داره اگر تو قلبت که تنگ شده و گرفته با اون قلب گرفته برای کسی که مثل خودت هست یک گام برداری اون صد تا گام برمی داره قانونش منفی هست یعنی از صفر اگر تو چیزی بسازی اونهم زمانی که تو به زیر صفر رسیدی بت کمک می کنه گاهی هم شروع می کنه دلش تنگ می شه و می خواد بات صحبت کنه و یک پیغام بت بده اون وقت باید خوب حواست رو جمع کنی و به نشونه های که بت می ده با دقت نگاه کنی تا بتونی به چیزی که می گه برسی