۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

تنفر

معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که می خواهد با انها بازی کند اوبه انها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بر دارند و درون ان به تعداد ادمهایی که ازانها بدشان می اید سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان امدند در کیسه بعضی ها 3 بعضی ها 3 و بعضی ها 5 سیب زمینی بود معلم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده به علاوه انهایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل ان بار سنگین خسته شده بودند پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند

معلم از بچه ها پرسید از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را باخود حمل می کردید چه احساس داشتید

بچه ها از اینکه مجبور بودند سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند

انگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی این چنین توضیح داد

این درست شبیه به وضعیتی است که شما کینه ادم های که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما ان را به همه جا همراه خود حمل می کنید حالا شما بوی بد سیب زمینی ها رافقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید
پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر