۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

به وال استریت خوش امدید

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلامکرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها همکه دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شانکردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۱۰ دلار از آنها خرید ولی با کم شدنتعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد این‌بارپیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۲۰ دلار خواهد پرداخت. با این شرایطروستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر وکمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغکشتزارهای‌شان رفتند. این بار پیشنهاد به ۲۵ دلار رسید و در نتیجه تعدادمیمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون ۵۰ دلار خواهد دادولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا ازطرف او میمون‌ها را بخرد. در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «اینهمه میمون در قفس را ببینید! من آنها را به ۳۵ دلار به شما خواهم فروختتا شما پس از بازگشت مرد آنها را به ۵۰ دلار به او بفروشید.» روستایی‌هاکه [احتمالا مثل شما] وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند وتمام میمون‌ها را خریدند... البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر وشاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون!...
به وال‌استریت خوش آمدید .....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر