۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

روزهای ابری

برای نوشتن گاهی فقط لازم بنویسیم تا بتونیم بدون اینکه احسساتمون رو سانسور کنیم اون ها بیرون بریزیم امروز یکی از روزها ی ناراحت کننده ای بود که داشتم هر وقت که ناراحت می شم می بینم که دلایل نارحتی ام چی بود می دونم تو وبلاگی دارم و تو این قسمتش دوست نداشتم که از حاتها و خصوصیاتم بنویسم دوست دارم وبلاگم مرور کننده روز مرگی ام نباشه
امروز باخبر شدم یکی از ادمهای که تو زندگی ام خیلی تاثیر گذار بود ه دوباره ازدواج کرده با اینکه باید خوشحال بشم نه تنها خوشحال نشدم بلکه غم بزرگی منو در بر گرفت البته تو این چند سال اینقدر ناراحت شدم کخه دیگه یاد گرفتم غم نیز قسمتی از زندگی هست تا لذت شاد بودن رو فراموش نکنیم مطالبی رو که می نویسم برای سبک شدنم برای این هست تا خواننده بودن تصمیم گیری سعی کنه راه درست رو پیدا کنه شاید عمو بهترین حرف رو در مورد اون زد تقدیر کلمه بزرگ تا بیاد کنیم زندگی ما از همان نقطه بسته شدن در رحم مادر تقدیر بوده
چند سال پیش اف گفت می خواد از ح جدا بشه نمی دونم ح یک شوهر ایدهال بود می دونم زندگی کردن با مردهایی که تمام زندگی شون کارشون هست نمی تونه اسون باشه ولی ح یک مرد خوب بود اون نمی تونست بخنده جک بگه و بقول زنهای امروزی فانی نبود اون یک دانشمند بزرگ قرن ما بود که با اختراعاتش تو تمام دنیا مطرح بود اون کسی بود که هفته ای یکبار با ریس جمهور امریکا سر یک میز بود و استراتژی اون رو تو زمینه تکنولوژی مشخص می کرد اف می گفت می دونم اون رو ناراحت می کنم ولی زندگی ما به بن بست رسیده و با ادامه این وضع به خودمون و اوون ظلم کردم ما نمی تونیم زن و شوهر خوبی باشیم ولی می تونیم دوستای خوبی باشیم اف دوسال بعد ازدواج می کنه و ح هنوزهم فکر می کرده یک روز اون برمی گرده با مردی که ایرانی نسیت و از خودش کوچکتر و از شوهر قبلی اش دارای در امد بیشتر من نمی خوان بیان کننده نظر دیگران باشم شاید از خیلی نظرها ح مشکل داشت ولی اون برای ما عزیز هست چون یک مرد است که ما دوستش داریم خیانت کار نیست و همیشه به زنش عشق ورزیده اون کسی بود مراحل طریقی زندگی شو بر اساس علم طی کرد اون کسی بود که نابغه بود شاید بزینس من مثل شوهر جدید اف نباشه ولی کسی بود که ارزشهای زندگی اون برای ما شناخته تر بود من اون رو دوست دارم چون ارزشها اون با من بیشتر سازگار بود برای ادمها براساس قلب و مغزشون ارزش می گذاشت نه براساس زرنگ بودنشون حال اف با مردی هست که ایرانی نیست مردی هست که من نمی شناسمش ولی دیگران می گویند خوشتیپ تر و باحال تر تا حالا ازدواج نکرده و مرز 40 سالگی رو تازه پشت سر گذاشته یک میلونر هست و تو اسپانا زندگی می کنه قد بلند و عاشق سرعت شاید اون خیلی خصوصیا تداشته باشه که برای ما دوست داشتنی تر باشه من نمی دونم ولی یک قانون رو می دونم اگه بخوام بتونم زندگی کنم باید پدر سوخته باشم و ارزشهای که چندین بار زیر سوال رفاتن رو کنار بگذارم هرچند که می دونم کنار گذاشتن بعضی چیزها که شخصیت قلبی ادم رو تشکیل می ده شخت باشه با خودم خیلی کلنجار رتفتم تنها دلیل نارحتی ام رو فقط می تونم این باشه اگه می خوای ادمی اینطوری ناراحت نکنه مثل خودش رفتار کن اگه از می بینی اون ناراحتت می کنه بجای اینکه وقت بگذاری راحت کنارش بگذار شاید بگی خوب اون ادمی که نفوذ مالی زیادی داره اون کسی که پورشه و فراری سوار میشه ولی زندگی تو داشتن این چیزا نسیت تو یک چیز اون هم وجدانی راحت اگه یک روز قرار شد برم بگم قلب کسی رو نشکوندم و مهمتر از همه قلب خودم رو اگه یک روزی قرار شد از کسی جدا بشم کمترین لطمه رو بش بزنم و عشق اونی که برای کمتر لطمه زدن به اون از خیلی چیز بگذرم و زندگی دیگران به خوشون ربط دراره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر