۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

زندانی

من زندانی 714 هستم زندان رو خیلی دوست دارم چون بش عادت کردم اول که امدم خیلی سخت بود ولی حالا بدون سلولم نمیتونم زندگی کنم اولش تنهایی کشنده بود ولی حالا بدون تنهایی نمیتونم زندگی کنم اینجا خیلی خوبه چون ادم اگه دلش درد بگیره راحت میتونه ناله کنه اینجا خیلی خوبه چون ادمها ادم رو اذیت نمیکنند
یک مدتی که من رو منتقل کردن به بند عمومی اینجا ادم باید خیلی مواظب باشه می تونی بگوزی می تونی برینی ولی مواظب باش که افکارت رو و حرفهات رو به کسی نگی و کسی ندونه مهم نیست اینجا همه برای هم می زندد هاصیت زندان همینه
یادش بخیر برای سه وعده غذا و یک جا برای خوابیدن رفتی وخال دارن همون چیزهای اولیه رو ازمون می گیرن فکر می کنم برای همین هست که هر روز ارزوی مردن می کنی برای اینکه می تونی این چیزها رو تو اون دنیا دوباره به دست بیاری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر