۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

ارزو ویکتور هو گو برای فرزندش




ارزو ویکتور هو گو برای فرزندش
اول از همه برایت ارزو می کنم که عاشق شوی
و اگر هستس کسی هم به تو عشق بورزد
و اگر این طور نیست تنهاییت کوتاه باشد
وپس از تنهاییت نفرت از کسی نیابی
ارزومندم که اینگونه پیش نیاید
اما اگر پیش امد بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی
برایت همچنین ارزو دارم دوستانی داشته باشی
از جمله دوستان بد و ناپایدار ... برخی نادوست و برخی دوستدار .........
که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتماد ت باشد.
وچون زندگی بدین گونه است
برایت ارزومندم دشمنانی نیز داشته باشی
نه کم و نه زیاد .. درست به اندازه
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند
که دست کم یکی ازانها اعتراضش به حق باشد ...
تا که زیاد به خود غره نشوی
و نبیز ارزو مند م مفید فایده باشی نه خیلی غیر ضروری .. تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است همین مفید بودن کافی باشد تا تورا سرپا نگاه دارد
همچنینی برایت ارزو مند م صبور باشی
نه باکسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کار ساده ای است
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند
وبا کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل رسیده نشوی ... و اگر رسیده ای به جوان نمایی اصرار نورزی
واگر پیری تسلیم ناامیدی نشوی ...
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابد
امیدوارم که سگی را نوازش کنی به پرنده ای دانه بدهی و به اواز یک سهره گوش کنی وقتی که اوای سحر گاهیش را سر می دهد چراکه به این طریق احساس زیبایی خواهی یافت
به رایگان
امیدوارم که دانه ای هم برخاک بفشانی
هرچند خرد بوده باشد
و با رویدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد
به علاوه امیدوارم پول داشته باشی زیرا در عمل به ان نیازمندی .. وسالی یکبار پولت را جلو رویت بگذار
و بگویی :این مال من است
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است
و در پایان اگر مرد باشی ارزومندم زن خوبی داشته باشتی ... واگر زنی شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید یا پس فردا شادمان بارهم از عشق حرف برانید تا از نو بیا اغازید
اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت ارزو کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر