۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

باز کن پنجره ها



باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد
وبهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده
باز کن پنجره را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین راعطشی وحشی سوخت
برگها پژمردند
تشنگبی با جگر خاک چه کرد
حالیا معجزه باران را باور کن
و شجاعت را در چشم جمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در ابن کوچه تنگ با من است
روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد
خاک جان باخته است
تو چرا سنگ شدی باز کن پنجر ه ها را
تو چرا دلتنگ شدی
باز کن پنجره ها را و بهاران را باورکن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر