۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

قشنگ کوچک




قشنگ كوچك
گفت : كسي دوستم ندارد. م يداني چقدر سخت است اين كه كسي دوستت
نداشته باشد؟ تو براي دوست داشتن بود كه جهان را ساختي . حتي تو هم
بدون دوست داشتن... !
خدا هيچ نگفت.
گفت : به پاهايم نگاه كن ! ببين چقدر چندش آور است . چش م ها را آزار
م يدهم. دنيا را كثيف م ي كنم. آد مهايت از من مي ترسند. مرا م يكشند براي
اينكه زشتم. زشتي جرم من است.
خدا هيچ نگفت.
گفت: اين دنيا فقط مال قشنگ هاست.مال گل ها و پروانه ها، مال قاصد ك ها،
مال من نيست.
خدا گفت: چرا مال تو هم هست.
دوست داشتن يك گل ، دوست داشتن يك پروانه يا قاصدك كار چندان سختي نيست . اما دوست داشتن يك سوسك، دوست داشتن تو كاري
دشوار است.
دوست داشتن كاري است آموختني و همه رنج آموختن را نمي برند.
ببخش كسي را كه تو را دوست ندارد . زيرا كه هنوز مؤمن نيست . زيرا كه
هنوز دوست داشتن را نياموخته. او ابتداي راه است.
مؤمن دوست دارد . همه را دوست دارد . زيرا همه از من است . و من زيبايم .
من زيبائيم ، چش م هاي مؤمن جز زيبا نم ي بينند. زشتي در چش م هاست . در
اين دايره هرچه كه هست ، نيكوست. آن كه بين آفريد ه هاي من خط كشيد
شيطان بود. شيطان مسئول فاصل ههاست.
حالا قشنگ كوچكم! نزدي كتر بيا و غمگين نباش.
قشنگ كوچك حرفي نزد و ديگر هيچگاه نينديشيد كه نازيباست.
عرفان نظرآهاري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر