۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

قدرت کلمات



قدرت كلمات
چند قورباغه از جنگلي عبور مي كردند كه ناگهان دو تا از آن ها به داخل
گودال عميقي افتادند . بقيه قورباغه ها در كنار گودال جمع شدند و وقتي
ديدند گودال چقدر عميق است به دو قورباغه ديگر گفتند كه ديگر چاره اي
نيست و شما خواهيد مرد.
دو قورباغ ه اين حر ف ها را ناديده گرفتند و با تمام توانشان كوشيدند كه از
گودال بيرون بپرند . اما قورباغه هاي ديگر دائمأ به آنها مي گفتند كه دست از
تلاش برداريد، چون نمي توانيد از گودال خارج شويد، به زودي خواهيد
مرد.
بالاخره يكي از دو قورباغه ، تسليم گفت ه هاي ديگر قورباغ ه ها شد و دست از
تلاش برداشت. او ب يدرنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد.
اما قورباغه ديگر با حد اكثر توانش براي بيرون آمدن از گودال تلاش مي
كرد. بقيه قورباغ ه ها فرياد مي زدند كه دست از تلاش بردار ، اما او با توان
بيشتري تلاش كرد و سرانجام از گودال خارج شد.
وقتي از گودال بيرون آمد، بقيه قورباغه ها از او پرسيدند : مگر تو حر فهاي
ما را نشنيدي؟
معلوم شد ك ه قورباغه ناشنواست . در واقع او تمام مدت فكر م ي كرده كه
ديگران او را تشويق مي كنند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر