۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

لیلی نام دیگر من است




ليلي نام ديگر آزادي است
دنيا كه شروع شد زنجير نداشت. خدا دنيا را بي زنجير آفريد.
آدم بود كه زنجير را ساخت. شيطان كمكش كرد.
دل زنجير شد؛ عشق زنجير شد ؛ دنيا پر از زنجير شد؛ و آدم ها همه ديوانه
زنجيري.
خدا دنياي بي زنجير مي خواست. نام دنياي بي زنجير اما بهشت است.
امتحان آدم همين جا بود. دس تهاي شيطان از زنجير پر بود.
خدا گفت: زنجيرت را پاره كن. شايد نام زنجير تو عشق است.
يك نفر زنجيرهايش را پاره كرد . نامش را مجنون گذاشتند . مجنو ن اما نه
ديوانه بود و نه زنجيري . اين نام را شيطان بر او گذاشت . شيطان آدم را در
زنجير م يخواست .
ليلي مجنون را بي زنجير مي خواست. ليلي م يدانست خدا چه مي خواهد .
ليلي كمك كرد تا مجنون زنجيرش را پاره كند . ليلي زنجير نبود . ليل ي
نم يخواست زنجير باشد.
ليلي ماند؛ زيرا ليلي نام ديگر آزادي است.
عرفان نظرآهاري

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر