۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

عروسک بود ن یا نبودن

بعضيا می گن عشق يعنی فنا، يعنی از ياد بردن خود. در مورد معشوق زمينی به نظر من اين تعريف يه جورايی به عروسک بودن پهلو ميزنه. (در مورد بعد عرفانيش هيچ نظری ندارم.)
می دونم که عشق هيچی سرش نمی شه. آدم عاشق اکثر اوقات نمی تونه احساسات خودش رو کنترل کنه. ولی هر چی آدم عقلانيت خودش رو بيشتر تربيت کنه، اونوقت شايد اون احساسات غير قابل کنترل هم کمتر بروز کنه.
حالا اونی که خودش دلش خواسته عروسک باشه رو چيکارش کنيم؟ مخش رو تيليت کنيم که بابا جون عروسک نباش؟
به نظر من اينطوری نيست. کسی رو که خودش دلش خواسته عروسک باشه و انتخاب آگاهانه اش اين بوده بايد به حال خودش رها کرد. فقط کاشکی انتخابها واقعا آگاهانه باشه. کاشکی عروسکای جامعه ما واقعا خودشون آگاهانه انتخاب کرده باشن که عروسک باشن. نه اينکه از روی ندونستن، از روی نادان نگه داشته شدن، از روی ظلمی که ته دره نگهشون داشته. و اگه از روی ندونستنه کاشکی خودشون انتخاب کرده باشن که نخوان بدونن و اينجوری خوش باشن.
عروسک بودن يا نبودن. شايد مساله اين باشه خيلی موقع ها
از وبلاگ خورشید خانوم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر