۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

خیانت



مردی از مظهر محبت خانه تنها سایه کمرنگی رو می ببینه پس به جستجوی انچه نداره میره درد رو زمانی حس می کنیم که می ببنیم زنی از مظهر صفای خانه تنها صدای بازئبسته شدن در رو می شنوه پس به دنبال قلبی مشتاق می ره درد زمانی حس میشه که تنها به خاطر این غرور مسموم زنی از روی عشق و صفا نمی گه به همسرش که به تو افتخار می کنم و مردی با عشقوخلوص به شریک زندکیش نمگه که دوستت دارم
به خدا که خارها از محبت گل می شوند به خدا قسم که اگر زنی همدم زندگی اش رو به دریای شیرین محبتش مهمون کنه محاله که همدمش از خشکیده ای بخواد ای بخوره به خدا قسم که اگر مردی یار زندگیش رو به باغ صفا و صداقت خودش دعوت کنه محاله که یارش میوه از جای دیگر بچینه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر