۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

مادر بزرگ

 
 

Sent to you by ali via Google Reader:

 
 

by milad on 9/4/10

اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم ، اومدم معذرت خواهی کنم هی میگفت علی جان تویی ، هی میگفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم ، باز میگفت رضا جان تویی مادر ، میگفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید ، اسم سوم رو که گفت دلم شکست ، گفتم آره مادر جون ، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم . اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد .

 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر