۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

آرامش

 
 

Sent to you by ali via Google Reader:

 
 

via یادداشت های تنهایی by من on 5/20/10

دیشب از کیش برگشتم با مامان و ایمان رفته بودیم و ظاهرا به هردوشان حسابی خوش گذشته است.(من بیشتر مدت تو سمینار بودم) دیشب ساعتها فکر کردم به خودم ، به تغییراتم ، به اشتباهاتم ، به ترسهایم ، دلهره ها و تشویشهایم به آرامشی که داشتم و از دست دادم به بالشم (همیشه می گفتم بالش هر آدم بهشت و جهنم اون آدمه . اگر سرشو بگذاره رو بالشش و آروم بخوابه یعنی تو بهشته و اگر سرش رو که گذاشت روی بالش هزارتا فکر و خیال سراغش بیاد یعنی تو جهنم داره زندگی می کنه )

به دنبال آرامش از دست رفته ام می گردم ، می دانم کجا و بر سر کدام پیچ های جاده زندگی گمش کرده ام یا جا گذاشته امش ... آرامشی را که داشتم مال خودم بود مال دیدگاهم به زندگی ، مال قناعتم ...بر می گردم ، به عقب نگاه می کنم . می خواهمش همانطور که بود با همان شکل و وقار ، میدانم کجا جا گذاشته ام ، کافی است به عقب بر گردم . خدا کند همان جا مانده باشد ، خدا کند نرفته باشد.


 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر