۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

.

برایم جای تعجب نبود که خسرو کشت یگیران را نقاشی کند. او اغلب
280
از جوانمردانی با من صحبت کرده بود که از جنوب تهران برخاسته اند.
مشهورترین آنها، که آخرین کشتی گیر بزرگ هم بود، غلامرضا
تختی ) 1930 - 1968 ( بود که از مدتها پیش عکس سیاه سفیدش را به من
نشان داده بود. به یکباره فهمیدم خسرو کیستی؛ او یک قهرمان است. او از
یک جنگ، از دکۀ میوه فروشی، از ازدواج مصلحتی، از دو سالانه های هنر
معاصر جان سالم بدر برده است. او آزاده مانده است، چه در لندن و چه در
تهران. او از هیچ چیز نمی ترسد، نه از بوسیدن خواهرزاده اش در عروسیِ
برادرش، و نه از ازدواج جدیدیش با یک زن انگلیسی- روسی بسیار زیبا
در یکی از سواحل تایلند. خسرو هم از دست وزارت ارشاد گریخت و هم
از دست گالری داران غربی که می خواهند او را در قالب یک نقاّش ایرانیِ
سرکش عرضه کنند. او فقط نقش خاص خود را بازی م یکند. او موفق شده
است کلیش هها را وارونه کند و نگاه متهم کنندۀ غرب را نسبت به ایران به
خود آن ها بازگرداند. در جمهوری اسلامیِ قرن بیست و یکم، هنرمندان جای
کشت یگیران را گرفت هاند و خسرو یک پهلوان تمام عیار ایران یاست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر