۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

زندگی‌ مانند گُل سرخ

 
 

Sent to you by ali via Google Reader:

 
 

via یک پزشک by فرانک مجیدی on 12/19/10

فرانک مجیدی: دیروز، ۹۵ اُمین سالگرد تولد «ادیت پیاف» بود. زنی که صاحب یکی از خارق‌العاده‌ترین صداهای آواز بود و از خیابان‌های پاریس، به شهرتی جهانی دست یافت. در سال ۲۰۰۷ «الیویه داهان»، فیلمی از روی زندگی پیاف ساخت که البته با اسم La Môme (گنجشک) –که لقب پیاف بود- نیز شناخته می‌شود.

فیلم، نگاهی به زندگی و آثار ادیت پیاف (ماریون کوتیارد) دارد. داستان از زمانی‌که کودکی سه‌ساله در کوچه‌های کثیف و محله‌های بدنام پاریس بود، آغاز می‌شود. در ۲۰ سالگی توسط لویی لوپلی (ژرار دوپاردیو) کشف می‌شود و به شهرت می‌رسد، اما …

«ادیت جیووانا گیسیو»، ۹۵ سال قبل در بدترین خانواده‌ی ممکن به‌دنیا آمد. پدرش آکروبات‌بازی مشروبخوار و ناموفق و مادرش، یک خواننده‌ی خیابانی بدنام و الکلی بود. ادیت هرگز توسط آن‌ها حمایت نشد و در برهه‌ای از خردسالی، نزد مادربزرگش که مدیر خانه‌ای بدنام بود زندگی کرد. برای مدتی هم دچار عفونت چشمی شد و بینایی‌اش را از دست داد. از نه سالگی برای آنکه ممرّ درآمد پدرش باشد، در خیابان‌ها خوانندگی کرد. زندگی نامناسب در خیابان‌ها و شرایط بد اجتماعی‌اش از او زنی مانند مادرش ساخت که در ۱۷ سالگی، دختر کوچکش با نام «مارسلِ» را بر اثر مراقبت بد و مننژیت از دست دهد. او در ۲۰ سالگی، خودش هم داشت مسیر پدر و مادرش را می‌رفت که توسط لوپلی کشف شد و برای خوانندگی به کافه‌ای آبرومند رفت که پاتوق هنرمندلن زیادی بود. در آن‌جا به La Môme Piaf شهرت یافت که به معنای گنجشک کوچک بود. این لقب، بخاطر صدای زیبا و قد ۱۴۲ سانتی‌متری‌اش بود. ادیت پیاف، آثار ارزشمند زیادی از خود به‌جا گذاشت و در ۴۷ سالگی، پس از چندین ‌سال دست و پنجه نرم کردن با سرطان پانکراس، در ۱۱ اکتبر ۱۹۶۳ فوت کرد. او در کنار قبر دخترش به خاک سپرده‌شد و ده‌ها هزار نفر از طرفدارانش، در مراسم تدفینش شرکت کردند، به‌طوری که آن‌روز در پاریس خیابان‌ها به‌طور کامل بسته‌شدند. چنین چیزی تنها در روز پس از پایان جنگ‌جهانی دوم سابقه داشت.

فیلم «زندگی مانند گل سرخ»، یک بیوگرافی زیبا درباره‌ی یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان عرصه‌ی آواز است. فیلم، با توجه به زندگی پرتلاطم پیاف با فلش‌بک و فلش‌فورواردهای مداوم، داستانش را بیان می‌کند و بسیاری از آوازهای زیبای پیاف در طول فیلم شنیده می‌شود. ما با ادیت پیافی مواجهیم که علیرغم زندگی ولنگارش، همواره اعتقادش را به حضرت مسیح و ترزای قدیس حفظ کرد و برای به شهرت رسیدن، چیزهای زیادی را از دست داد. فیلمبرداری و کارگردانی بسیار هنرمندانه و هوشمندانه است. حرکت دوربین و تدوین در سکانس سرباز شاعری که برای پیاف ترانه‌ای گفته و آن را روز قبل از اعزامش به خط مقدم برایش می‌خواند و سکانس رسیدن خبر سقوط هواپیمای مارسل، دیدنی است. با این‌حال، فراز چالش‌انگیزی از زندگی پیاف در فیلم به نمایش در نیامده. در روزهای اشغال فرانسه توسط آلمان، پیاف برای سربازان آلمانی آواز می‌خواند. این برای فرانسوی‌ها، به معنای خیانت بود. با این‌حال پیاف بعدها ادعا کرد که او عضو گروه مقاومت فرانسه بوده. مدرکی برای اثبات این موضوع بدست نیامد، با این‌حال گفته‌ شده که پیاف موفق شد با توجه به ارتباطاتش، چندین فرانسوی یهودی را برهاند و با زندانیان فرانسوی هم عکس‌های دو نفره می‌انداخت تا آن‌ها برای فرار، عکس‌ها را ببرند و در پاسپورت جعلیشان به‌کار برند. فیلم می‌توانست با پرداختن به این موضوع، زندگی سیاسی پیاف را هم علاوه بر زندگی شخصی، هنری و عاطفی او نمایش دهد و تصویری کامل از هنرمند به بیننده نشان دهد.

اما برگ برنده‌ی فیلم بازی «ماریون کوتیارد» در نقش اصلی است. کوتیارد، بسیار پیش از آن‌که توسط «تیم برتون» به سینمای انگلیسی‌زبان و هالیوود معرفی شود، توسط پدرش که کارگردان تئاتر بود با بازیگری آشنا شد و روی صحنه رفت و بعد از مدتی، وارد سینمای فرانسه شد. مادر کوتیارد، فرزند ته‌تغاری خانواده را در ۶۶ سالگی به‌دنیا آورد و جالب است که با ۱۰۱ سال سن، در قید حیات است! اگر شناختتان از بازیگری کوتیارد، در حد «ماهی بزرگ»، «دشمنان ملت»، «نُه» و «اینسپشن» است، هنوز پتانسیل و استعداد واقعی او را نشناخته‌اید! نه تا وقتی که این فیلم را از او ندیده‌اید! کوتیارد برای بازی در نقش ادیت پیاف، موهای قسمت جلوی سرش و ابروهایش را تراشید و زیر گریم سنگینی رفت که هربار، ۵ ساعت به‌طول می‌انجامید، پس از این گریم، دیگر نمی‌شود او را به‌عنوان کوتیارد شناخت. از آن بانوی شیرین و زیبا و باوقار فیلم‌های انگلیسی او خبری نیست. او قوز می کند، گشاد راه می‌رود، رفتاری پرخاشگر دارد و مثل یک ولگرد حرف می‌زند، تا حدی که عقلش زایل شود می‌نوشد و بداخلاق است. کوتیارد با آن میمیک و گریم و فیزیک متفاوت، اصلاً خود خود پیاف است. بازی او به‌قدری چشم‌گیر و زیبا بود که جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر زن را به‌دست آورد و به این ترتیب، پنجمین هنرپیشه‌ای شد که برای فیلمی غیرانگلیسی‌‌زبان به این جایزه می‌رسد. پیش از او «سوفیا لورن»، «رابرت دنیرو»، «بنیسیو دل‌تورو» و «روبرتو بنینی» به این افتخار رسیدند. او هنگام دریافت جایزه‌اش گفت: «متشکرم زندگی، متشکرم عشق، و این حقیقت است که چندتایی فرشته در این شهر هستند!»

پیش از این فیلم، فیلمی در سال ۱۹۸۳ به نام «ادیت و مارسل» از روی ماجرای عشقی پیاف و «مارسل سردان» که یک بوکسور بود، توسط «کلود للوش» ساخته‌شد. پسر خود سردان، نقش مارسل و «اِولین بویک» نقش پیاف را بازی می‌کرد. آخرین ترانه‌ای که پیاف خواند، non je ne regrette rien(نه، پشیمان نیستم!) نام داشت. در آن‌زمان او بشدت بیمار بود و روی پا ایستادن هم برایش حکم مرگ داشت. با این‌حال و با تمام دردی که می‌کشید، آخرین ترانه و آخرین حرفش را به زندگی با صدایی جادویی اجرا کرد. تا پیش از این‌که این فیلم را ببینید، با وجود بهترین ترجمه از متن ترانه و به‌رغم دانستن این حقیقت که این آخرین ترانه‌اش بود و با خواندن تحلیل‌های مختلف از استفاده‌‌ی آهنگش در فیلم «اینسپشن»، واقعاً معنای آن را درک نخواهید کرد. این ترانه، چکیده‌ی یک زندگی است. داستان زنی که صدایی به لطافت گل‌سرخ و صلابت موجی سهمگین داشت؛ زندگی همواره در مقابلش ایستاد و روزگار در جنگ همیشگی با او برآمد، او هم در برابر همه‌چیز که می‌خواست پیاف بودن را از او بگیرد، ایستاد. با صدایش به جنگ فراموش شدن رفت و تا جایی که قدرت داشت، از افسانه‌اش دفاع کرد. زنی که زندگی‌ای چون گل سرخ داشت، چرا باید از چیزی پشیمان باشد؟


بیزبانک، ادزبانک
ه نظر شما هم سیستم آگهی «ستاره دار» مفید نیست؟ فقط وقتی هزینه پرداخت کنید که روی آگهی شما کلیک می شود.

Related posts:

  1. زندگی دیگران اخطار: این نوشته «اسپویلر»ناک است! اگر از اسپویلر می‌ترسید، ابتدا...
  2. روزی که همه سرخ‌پوش می‌شوند! ...
  3. امپراتور سرخ: مصاحبه بی‌بی‌سی با افشین قطبی را ببینید بی‌بی‌سی فارسی، دو شب قبل برنامه‌ای داشت با نام امپراتور...
  4. اتحاد سرخ مایکروسافت و «دل» علیه بیماری ایدز ...


 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر