۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

The Winner Takes It All

 
 

Sent to you by ali via Google Reader:

 
 

via Yek Panjare by ata on 1/12/11

مدت‌ها است این وبلاگ را به روز نکرده‌ام اما دوباره، دوباره که چه عرض کنم، دست‌کم ده باره شنیدن این آهنگ از گروه ABBA کاری کرد که نتوانستم ننویسم درباره ی آن. به خصوص که این بار درباره‌ی متن آن دقیق شدم.

متن بی‌نظیری دارد این آهنگ. امروز که توی ماشین داشتم گوش‌ش می‌دادم، یک جورهایی، مو بر تن‌م سیخ کرد. اگر تجربه‌اش کرده باشید، اگر تجربه‌اش کرده باشید می‌فهمید چه دردی دارد وقتی می‌گوید:

I've played all my cards
And that's what you've done too
Nothing more to say
No more ace to play

یا آن‌جا که می‌گوید:

I was in your arms
Thinking I belonged there
I figured it made sense
Building me a fence

Building me a home
Thinking I'd be strong there
But I was a fool
Playing by the rules

خیلی از ما عشقی داریم که به آن نرسیده‌ایم، یا با آدمی هستیم که با آن‌که در کنارش هستیم یا آن‌که هر روز او را می‌بینیم، اما می‌دانیم ته ذهن‌ش متعلق به ما نیست، حتا اگر خودش این را نداند یا نخواهد به زبان آورد. فکر می‌کنم بیش‌تر آدم‌ها در برهه‌ای از زندگی‌شان با این حس درگیر بوده‌اند.

امروز این آهنگ را در ماشین شنیدم و بارها و بارها دکمه‌ی REPLAY را فشار دادم. این ترانه، انگار به بخشی از وجود من بسته است. انگار غم سال‌ها را با خود دارد. سال‌هایی که از دست رفته‌اند یا می‌دانی از دست می‌روند و نکته‌ی غم‌انگیزش این است که می‌دانی کاری نمی‌توانی بکنی ...

But tell me does she kiss
Like I used to kiss you?
Does it feel the same
When she calls your name?
Somewhere deep inside
You must know I miss you
But what can I say
Rules must be obeyed


 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر