زماني که از مادر متولد شدم صدايي در گوشم طنين انداخت که
ميگفت : تا آخر عمر با تو هستم.از او پرسيدم تو کي هستي
جواب داد:من غم هستم و من آن لحظه گمان کردم غم
عروسکي است که ما با آن سرگرم مي شويم ولي اکنون که مفهوم
جدايي را درک مي کنم ....فهميدم که ما عروسکي هستيم بازيچه غم
۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر