۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه
۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه
۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه
Puncture
میدونی چیزایی که در باره مراحلی که پشت سر می ذاری میگن واقعیت داره
انکار – خشم – قبولی
اما به اون واضحی که در کتابها می نویسن نیست
توی واقعیت
همه چیز قاطیعه
همشون یک جا اتفاق می افته
بخاطر اینکه
ما نمی تونیم از قسمتهای سخت و تاریکش عبور کنیم
معنیش این نیست که به جای خوبی برسی
بعضی وقتها روشن ترین نورها از تاریک ترین جاها می یاد
۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه
در ضيافت عقلا؛ پنج
Sent to you by ali90 via Google Reader:
via A Man Called Old Fashion by Old Fashion on 3/27/12
Someone who thinks death is the scariest thing doesn't know a thing about life. / Sue Monk Kidd
*
آدمیزادهای كه فكر میكند مرگ ترسناكترين اتفاق است، درباره زندگی چيزی نمیداند. / سو مانك كيد
Things you can do from here:
- Subscribe to A Man Called Old Fashion using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
در ضيافت عقلا؛ شش
Sent to you by ali90 via Google Reader:
via A Man Called Old Fashion by Old Fashion on 3/27/12
Courage doesn't always roar. Sometimes courage is the quiet voice at the end of the day saying, "I will try again tomorrow." / Mary Anne Radmacher
*
شهامت هميشه پرخروش نيست؛ گاهیوقتها زمزمهایست در پايان روز كه میگويد «فردا دوباره تلاش خواهم كرد.» / مری آن رادماكر
Things you can do from here:
- Subscribe to A Man Called Old Fashion using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه
سیمین دانشور
Sent to you by ali90 via Google Reader:
via سخن امروز by bamdadi on 3/8/12
سیمین دانشور نقل میكرد كه به هنگام جواني، در امریکا ترومن کاپوتی را میبیند. از او میپرسد که چرا از شخصیّتهای شرور داستانهای شما بدمان نمیآید؟ نویسندهی باتجربه خندهای میکند و میگوید برای اینکه پیرامون آنها به شما اطّلاعات میدهم. با کسی که دربارهاش بسیار میدانی، میتوانی موافق یا مخالف باشی ولی نمیتوانی از او متنفّر باشی. اگر از سیمین دانشور همین یک نکته را یاد بگيريم، برای همهي عمرمان کفایت میکند. (نقل از وبلاگ ایمایان)
Things you can do from here:
- Subscribe to سخن امروز using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سهشنبه
ماه پنهان است
Sent to you by ali90 via Google Reader:
via A Man Called Old Fashion by Old Fashion on 2/17/12
میدانم؛ داستان «بادیگارد»های الويس پريسلی را پيش از اين، يكبار ديگر هم بازگو كردهام. اما شايد بد نباشد كه پيش از من، از روزگار كجرفتار پرسيده شود كه چرا قصههای تكراری ساز میكند.
*
چند ماه پيش از مرگ الويس پريسلی، دو تا از «بادیگارد»های او خبرنگارها را جمع كردند تا به آنها بگويند كه رئيسشان دارد خودش را با مواد مخدر نابود میكند. يكی از خبرنگارها پرسيد شما كه میگوييد او را دوست داريد و اين مصاحبه را هم به اين خاطر ترتيب دادهايد تا كسی به داد رئيستان برسد، چرا خودتان از او مراقبت نكرديد. يكی از «بادیگارد»ها پاسخ داد كه ما كارمان محافظت از آدمها در برابر صدماتیست كه ديگران ممكن است به آنها وارد كنند؛ چه كاری از ما ساخته است وقتی رئيس ما خودش دارد به خودش صدمه میزند.
*
درست بيست سال پيش، خانم ويتنی هيوستن و آقای كوين كاستنر در فيلم «بادیگارد» همبازی بودند: خانم هيوستن، در نقش يك آوازخوان پرآوازه (راشل مارون)، و آقای كاستنر در نقش يك «بادیگارد» منضبط و سختگير و "بیاحساس" (فرانك فامر)، كه قرار است از او در برابر تهديدهای يك عاشق ديوانه محافظت كند. در جريان استخدام كاستنر، يكی از مباشران خانم هيوستن / مارون درباره سابقه كاریاش میپرسد. كاستنر / فارمر پاسخ میدهد «دو سال محافظ جيمی كارتر، چهار سال محافظ رونالد ريگان». مباشر، انگار كه مچش را گرفته باشد میگويد «اما ريگان كه مورد سوءقصد قرار گرفت!» و كاستنر بهسرعت جواب میدهد «نه در نوبت كاری ِ من!».
*
لابد خانم هيوستن هم مثل الويس پريسلی، «بادیگارد»هايی داشت؛ اما انگار آنها هم، درست مثل «بادیگارد»های آقای پريسلی، حتی در نوبت كاریشان كاری از دستشان بر نمیآمد، وقتی كه «رئيس»شان داشت خودش به خودش صدمه میزد.
*
ويتنی اليزابت هيوستن سه سال پس از «بادیگارد» در فيلم ديگری بازی كرد با نام «در انتظار بازدَم». او هفت روز پيش، در چهلوهشت سالهگی، دور از چشم «بادیگارد»ها، بهآرامی در وان هتل بورلی هيلز فرو رفت و تا ابد در انتظار بازدم باقی ماند. بدرود خانم هيوستن.
*
چند ماه پيش از مرگ الويس پريسلی، دو تا از «بادیگارد»های او خبرنگارها را جمع كردند تا به آنها بگويند كه رئيسشان دارد خودش را با مواد مخدر نابود میكند. يكی از خبرنگارها پرسيد شما كه میگوييد او را دوست داريد و اين مصاحبه را هم به اين خاطر ترتيب دادهايد تا كسی به داد رئيستان برسد، چرا خودتان از او مراقبت نكرديد. يكی از «بادیگارد»ها پاسخ داد كه ما كارمان محافظت از آدمها در برابر صدماتیست كه ديگران ممكن است به آنها وارد كنند؛ چه كاری از ما ساخته است وقتی رئيس ما خودش دارد به خودش صدمه میزند.
*
درست بيست سال پيش، خانم ويتنی هيوستن و آقای كوين كاستنر در فيلم «بادیگارد» همبازی بودند: خانم هيوستن، در نقش يك آوازخوان پرآوازه (راشل مارون)، و آقای كاستنر در نقش يك «بادیگارد» منضبط و سختگير و "بیاحساس" (فرانك فامر)، كه قرار است از او در برابر تهديدهای يك عاشق ديوانه محافظت كند. در جريان استخدام كاستنر، يكی از مباشران خانم هيوستن / مارون درباره سابقه كاریاش میپرسد. كاستنر / فارمر پاسخ میدهد «دو سال محافظ جيمی كارتر، چهار سال محافظ رونالد ريگان». مباشر، انگار كه مچش را گرفته باشد میگويد «اما ريگان كه مورد سوءقصد قرار گرفت!» و كاستنر بهسرعت جواب میدهد «نه در نوبت كاری ِ من!».
*
لابد خانم هيوستن هم مثل الويس پريسلی، «بادیگارد»هايی داشت؛ اما انگار آنها هم، درست مثل «بادیگارد»های آقای پريسلی، حتی در نوبت كاریشان كاری از دستشان بر نمیآمد، وقتی كه «رئيس»شان داشت خودش به خودش صدمه میزد.
*
ويتنی اليزابت هيوستن سه سال پس از «بادیگارد» در فيلم ديگری بازی كرد با نام «در انتظار بازدَم». او هفت روز پيش، در چهلوهشت سالهگی، دور از چشم «بادیگارد»ها، بهآرامی در وان هتل بورلی هيلز فرو رفت و تا ابد در انتظار بازدم باقی ماند. بدرود خانم هيوستن.
Things you can do from here:
- Subscribe to A Man Called Old Fashion using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
اشتراک در:
پستها (Atom)