۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه
زبان
وقتی ادمها به دنیا می ایند برای حرف زدن کلمه بلد نیستند ولی چه راحت می توانند با همه ارتباط ببرقرار کنند شاید برای اینکه قلبشون پاک و زبون دنیا رو بلد هستند زبونی که تو تمام دنیا مشترکه فقط برای فهمیدنش تو هم باید بلدش باشی و قلب پاکی داشته باشی و چقدر زود ما این قلب پاک رو ازشون می گیریم و اونها زبونشون رو فراموش می کنن
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبه
پرواز
زندگی چون قفسی است قفسی تنگ
پرواز تنهایی چه خوب است
لحظه ای غفلت ان زندانبان بعد از ان هم
پرواز.....
دلم برای پرواز تنگ شده خیلی تنگ
پرواز تنهایی چه خوب است
لحظه ای غفلت ان زندانبان بعد از ان هم
پرواز.....
دلم برای پرواز تنگ شده خیلی تنگ
کتاب
ما ادمها مثل کتابیم کتاب رو که ورقش می زنن تموم که شد میندازیمش کنار پس سعی کن خودمون رو هیچوقت ورق نزنیم تا اخرین صحفه که ما رو تموم کنن و بزارن کنار
بازجو
بازجوی واقعی کتک نمی زنه به جاش حرف می زنه و ته دلت رو خالی می کنه ...
بازجوی واقعی می دونه از ادم کتک خورده اطلاعات بدرد بخور بیرون نمی یاد
بازجوی واقعی شکنجه روانی رو بعد از شکنجه جسمی شروع می کنه ..
بازجوی واقعی می دونه از ادم کتک خورده اطلاعات بدرد بخور بیرون نمی یاد
بازجوی واقعی شکنجه روانی رو بعد از شکنجه جسمی شروع می کنه ..
ازادی وظیفه است
یادتون باشه هر کی واسه خودش یه ادم ازاده یه ادم به درد بخور که صاحب زندگی خودشه از من خودتوت دفاع کنین ریشه های ازادی همون جاس یادتون باشه ازادی قبل از اینکه حق باشه وظیفه است
عشق
همه باید بدانند که هیچ فرقه وحزب و دستهای جهان را نجات نخواهد داد نجات جهان تنها در گروئ عشق انسانها به هم تحقیق می یابد همین عشقهای ساده عظیم همین نگاههای ممنوع محرمانه جهان را نجات می دهند
می خواهم دعا بخوانم
می خواهم دعا بخوانم
با همان قدرتی که می خواهم کفر بگویم
می خواهم مجازات کنم
باهمان قدرتی که می بخشم
می خواهم هدیه کنم
باهمان قدرتی که از اغاز با من بود
می خواهم پیروز شوم
اخر نمی توانم پیروزی انان را برخود ببینم
اساندرو پاناگوسیس
با همان قدرتی که می خواهم کفر بگویم
می خواهم مجازات کنم
باهمان قدرتی که می بخشم
می خواهم هدیه کنم
باهمان قدرتی که از اغاز با من بود
می خواهم پیروز شوم
اخر نمی توانم پیروزی انان را برخود ببینم
اساندرو پاناگوسیس
۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه
دوستان
ادم بعضی وقتا دلش برای خیلی از ادما ی که دوستشون داشته تنگ می شه دوستایی که شاید برای پیدا کردنشون زمان بسیاری باید صرف کنه و شاید دیگه اونقدر جون نیست که بتونه مثل زمان قدیم عاشق بشه و این دل تنگیهاروح ادم لطیف می کنه یاد می ده که تو زندگی مالک هیچ چیز نباید باشیم
javascript:void(0)
منشور من
زندگی مثل یک منشور هرمی میومنه که اتفاقات زندگی دایرهایی روی این هرم هستند گاهی یک اتفاق تو زندگی ادم به ادم کمک می کنه که از زندگی که می کنه درک بهتری پیدا بکنه و یک مقدار از اون سطحی که هست بالاتر بیاد گاهی هم بر عکس می شه بعد از اینکه یک بار این دایره طی شد می تونه ادم چشمش رو باز کنه و به بینه که ایا بالاتر رفته یا پایین ترپس هر اتفاق تو زندگی ادم یک فر صت هست که خیلی کم مکنه پیش بیاد و باید قدرش رو دونست جایی که الان هستیم بخاطر تجر بهاایی هست که ئو زندگی کردیم نه سنی که گذرندیم پس اکر یک روز زندگی بمون فشار اورئد نباید از خدا خرده بگریم بلکه از اینکه فر صتی بمون داده که خودمون رو محک بزنیم و تجربه هامون رو زیاد کنیم باید تشکر کنیم
عشق
عشق همیشه تازه هست مهم نیست که یک بار دوبار ده بار در زندگی عاشق شویم همیشه در وضعیتی قرار گرفتیم که نمی شناسیم عشق می تواند مارا به دوزخ یا بهشت ببرد اما مارا به هر جایی که می برد باید انرا پذیرفت چون عشق خوراک هستی ماست اگر انرا پس بزنیم از گرسنگی می میریم تا هر کجا که هست به دنبال عشق برویم حتا اگر به معنای ساعتها روزها هفته ها نو امیدی و اندوه باشد
عشق
عشق همیشه تازه هست مهم نیست که یک بار دوبار ده بار در زندگی عاشق شویم همیشه در وضعیتی قرار گرفتیم که نمی شناسیم عشق می تواند مارا به دوزخ یا بهشت ببرد اما مارا به هر جایی که می برد باید انرا پذیرفت چون عشق خوراک هستی ماست اگر انرا پس بزنیم از گرسنگی می میریم تا هر کجا که هست به دنبال عشق برویم حتا اگر به معنای ساعتها روزها هفته ها نو امیدی و اندوه باشد
۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه
دنیای کودکی
اگر تولد دوباره نیابیم اگر باردیگر با معصومیت و شیفتگی کودکانه به زندگی ننگریم دگر معنای زندگی را نخواهیم یافت پس چه خوبه که بعضی وقتا مثل بچه ها بپر بپر کنیم و بخندیم و شیطونی کنیم و اتش بسوزنیم
خیلی از مشکلات بین مردا ایرانی و زنا اینه که ما مردا یاد نگرفتیم که چگونه با یک دختر باید رفتار کرد و دوستش داشت و هنوز در عصر حجر به سر میبریم نمتونیم بگیم به یک نفر دوستش داریم و محکم تو بقلش بگریم و نمی تونیم به پذ یریم که اونم مثل ما حق و حقوقی داره و ازاد هست که هر کاری که دوست داره انجام بده نمیدونم چرا ما اگر صد تا دوست دختر داشتیم ایرادی نداره ولی اگر یه دختر داشته اوضاش بی ریخته اگر ما ..
۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه
بارون
بارون رو دوست دارم
برای اینکه دل ادم ور صاف می کنه مثل فطرههای اشک
شاید زمان طولانی طول بکشد تا دوباره گریستن را بیاموزم پس تا ان زمان به همین باران قناعت می کنم
این چند روز که از سفر برگشتم تا سفری دوباره اغاز کنم هوای تهرون بارونی بارونی بود گرچند مثل شیر پشمالو خیس شدم ولی بارون رو دوست دارم
اشتراک در:
پستها (Atom)