یک جای دنج
۱۳۹۳ اردیبهشت ۴, پنجشنبه
۱۳۹۲ فروردین ۱۳, سهشنبه
the flight
۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه
۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه
۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه
Puncture
میدونی چیزایی که در باره مراحلی که پشت سر می ذاری میگن واقعیت داره
انکار – خشم – قبولی
اما به اون واضحی که در کتابها می نویسن نیست
توی واقعیت
همه چیز قاطیعه
همشون یک جا اتفاق می افته
بخاطر اینکه
ما نمی تونیم از قسمتهای سخت و تاریکش عبور کنیم
معنیش این نیست که به جای خوبی برسی
بعضی وقتها روشن ترین نورها از تاریک ترین جاها می یاد
۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه
در ضيافت عقلا؛ پنج
Sent to you by ali90 via Google Reader:
Things you can do from here:
- Subscribe to A Man Called Old Fashion using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
در ضيافت عقلا؛ شش
Sent to you by ali90 via Google Reader:
Things you can do from here:
- Subscribe to A Man Called Old Fashion using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه
سیمین دانشور
Sent to you by ali90 via Google Reader:
سیمین دانشور نقل میكرد كه به هنگام جواني، در امریکا ترومن کاپوتی را میبیند. از او میپرسد که چرا از شخصیّتهای شرور داستانهای شما بدمان نمیآید؟ نویسندهی باتجربه خندهای میکند و میگوید برای اینکه پیرامون آنها به شما اطّلاعات میدهم. با کسی که دربارهاش بسیار میدانی، میتوانی موافق یا مخالف باشی ولی نمیتوانی از او متنفّر باشی. اگر از سیمین دانشور همین یک نکته را یاد بگيريم، برای همهي عمرمان کفایت میکند. (نقل از وبلاگ ایمایان)
Things you can do from here:
- Subscribe to سخن امروز using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سهشنبه
ماه پنهان است
Sent to you by ali90 via Google Reader:
*
چند ماه پيش از مرگ الويس پريسلی، دو تا از «بادیگارد»های او خبرنگارها را جمع كردند تا به آنها بگويند كه رئيسشان دارد خودش را با مواد مخدر نابود میكند. يكی از خبرنگارها پرسيد شما كه میگوييد او را دوست داريد و اين مصاحبه را هم به اين خاطر ترتيب دادهايد تا كسی به داد رئيستان برسد، چرا خودتان از او مراقبت نكرديد. يكی از «بادیگارد»ها پاسخ داد كه ما كارمان محافظت از آدمها در برابر صدماتیست كه ديگران ممكن است به آنها وارد كنند؛ چه كاری از ما ساخته است وقتی رئيس ما خودش دارد به خودش صدمه میزند.
*
درست بيست سال پيش، خانم ويتنی هيوستن و آقای كوين كاستنر در فيلم «بادیگارد» همبازی بودند: خانم هيوستن، در نقش يك آوازخوان پرآوازه (راشل مارون)، و آقای كاستنر در نقش يك «بادیگارد» منضبط و سختگير و "بیاحساس" (فرانك فامر)، كه قرار است از او در برابر تهديدهای يك عاشق ديوانه محافظت كند. در جريان استخدام كاستنر، يكی از مباشران خانم هيوستن / مارون درباره سابقه كاریاش میپرسد. كاستنر / فارمر پاسخ میدهد «دو سال محافظ جيمی كارتر، چهار سال محافظ رونالد ريگان». مباشر، انگار كه مچش را گرفته باشد میگويد «اما ريگان كه مورد سوءقصد قرار گرفت!» و كاستنر بهسرعت جواب میدهد «نه در نوبت كاری ِ من!».
*
لابد خانم هيوستن هم مثل الويس پريسلی، «بادیگارد»هايی داشت؛ اما انگار آنها هم، درست مثل «بادیگارد»های آقای پريسلی، حتی در نوبت كاریشان كاری از دستشان بر نمیآمد، وقتی كه «رئيس»شان داشت خودش به خودش صدمه میزد.
*
ويتنی اليزابت هيوستن سه سال پس از «بادیگارد» در فيلم ديگری بازی كرد با نام «در انتظار بازدَم». او هفت روز پيش، در چهلوهشت سالهگی، دور از چشم «بادیگارد»ها، بهآرامی در وان هتل بورلی هيلز فرو رفت و تا ابد در انتظار بازدم باقی ماند. بدرود خانم هيوستن.
Things you can do from here:
- Subscribe to A Man Called Old Fashion using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه
یک عاشقانه آرام
Sent to you by ali90 via Google Reader:
به عادت دوست داشتن تبدیل شود
مگذار که حتی آب دادنِ گل های باغچه
به عادتِ آب دادن گل های باغچه تبدیل شود
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست
پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود ، پیوسته، خواهانِ نو شدن است ،
و دیگرگون شدن..
| نادر ابراهیمی - یک عاشقانه آرام |
Things you can do from here:
- Subscribe to Nafi3 using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
...
Sent to you by ali90 via Google Reader:
آدمهایی هستن که این توانایی رو دارن همیشه باشن. بمونن. سعی در فراموش کردنشون، اشتباه محضه. یه جورایی مثل همون درسهایی که سالها قبل توی کتابهای علوم خونده بودیم؛ مخلوط معلق جامد در مایع یا یه همچین چیزی.
این آدمها شاید خیلی دور، خیلی نزدیک، ولی هستن. یه بارون، یه دستخط، یه نَفس، یه عکس، یه صدا، دوباره زندهشون میکنه. زندهشون میکنه تا خودشون و نگاهشون و همهی خاطرات و بود و نبودشون حالا هی جلوی چشمهات رژه برن. هی برن و بیان. هی برن و بیان. برن و بیان.
آدمهایی هستن که تهنشین میشن ولی حل نمیشن. یه جاهایی از زندگی، باید نوشت «لطفاً تکان ندهید.»
Things you can do from here:
- Subscribe to لابیـرنت (از پشت یک سوم) using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه
هانری کارتیه برسون
برسون در کتاب«لحظه قطعی» نوشتهاست:
«در عکاسی کوچکترین چیزها میتوانند بزرگترین سوژهها باشند، ویژگیهای کوچک انسان میتوانند به موضوعی مهم بدل شوند۱۳۹۰ مهر ۲۶, سهشنبه
زنــدگـي يعنـــي چــه ؟
سهراب سپهري
شب آرامي بود
مي روم در ايوان، تا بپرسم از خود
زندگي يعنـــي چــه ؟
مادرم سيني چايي در دست
گل لبخندي چيد ،هديه اش داد به من
خواهرم تکه ناني آورد ، آمد آنجا
لب پاشويه نشست
پدرم دفتر شعري آورد، تکيه بر پشتي داد
شعر زيبايي خواند ، و مرا برد، به آرامش زيباي يقين
:با خودم مي گفتم
زندگي، راز بزرگي است که در ما جاريست
زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنيا جاريست
زندگي ، آبتني کردن در اين رود است
وقت رفتن به همان عرياني؛ که به هنگام ورود آمده ايم
دست ما در کف اين رود به دنبال چه مي گردد؟
!!!هيچ
زندگي ، وزن نگاهي است که در خاطره ها مي ماند
شايد اين حسرت بيهوده که بر دل داري
شعله گرمي اميد تو را، خواهد کشت
زندگي درک همين اکنون است
زندگي شوق رسيدن به همان
فردايي است، که نخواهد آمد
تو نه در ديروزي، و نه در فردايي
ظرف امروز، پر از بودن توست
شايد اين خنده که امروز، دريغش کردي
آخرين فرصت همراهي با، اميد است
زندگي ياد غريبي است که در سينه خاک
به جا مي ماند
زندگي ، سبزترين آيه ، در انديشه برگ
زندگي، خاطر دريايي يک قطره، در آرامش رود
زندگي، حس شکوفايي يک مزرعه، در باور بذر
زندگي، باور درياست در انديشه ماهي، در تنگ
زندگي، ترجمه روشن خاک است، در آيينه عشق
زندگي ، فهـم نفهميــدن هـاســت
زندگي، پنجره اي باز، به دنياي وجود
تا که اين پنجره باز است، جهاني با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازي اين پنجره را دريابيم
در نبنديم به نور، در نبنديم به آرامش پر مهر نسيم
پرده از ساحت دل برگيريم
رو به اين پنجره، با شوق، سلامي بکنيم
زندگي، رسم پذيرايي از تقدير است
وزن خوشبختي من، وزن رضايتمندي ست
زندگي، شايد شعر پدرم بود که خواند
چاي مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهي ها داد
زندگي شايد آن لبخندي ست، که دريغش کرديم
زندگي زمزمه پاک حيات ست ، ميان دو سکوت
زندگي ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهايي ست
من دلم مي خواهد
قــدر اين خاطره را دريابيم.
سهــــراب سپهـــــري
۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه
درخت زندگي
Sent to you by ali90 via Google Reader:
فيلمي خاص ..عجيب..سمفوني مرگ و زندگي و ايمان و ...نمي تونم بگم چيزي بايد ديد...
Mrs. O"Brien: [voice over] The only way to be happy is to love. Unless you love, your life will flash by.
[silence]
Mrs. O"Brien : [voice over] Do good to them. Wonder. Hope
تنها راه خوشبختي عشق ورزيدن ه. اگر عشق نورزي..زندگي به سرعت ميگذره.. با آدمها خوب باش...حيرت کن..اميد داشته باش..
Mr. O"Brien: I wanted to be loved because I was great; A big man. I"m nothing. Look at the glory around us; trees, birds. I lived in shame. I dishonored it all, and didn"t notice the glory. I"m a foolish man.
مي خواستم که همه دوستم داشته باشند چون عالي ام ..يه مرد بزرگم.
من هيچي نيستم.به تمام شکوهي که اطرافمون رو فراگرفته نگاه کن..درختها..پرندگان.. من تو شرم زندگي کردم..من به همشون بي احترامي کردم..و اصلا متوجه اين همه شکوه نشدم..من مرد احمقي بودم.
Things you can do from here:
- Subscribe to My Favorite Movies and Quotes using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ مهر ۱۵, جمعه
سیلی
Sent to you by ali90 via Google Reader:
تصویر آشنای کتابهای درسی، عکسیست از آلفرد بعقوبزاده. خـالق این عکس، از عکاسان سرشناس جنگ و برنده جایزه معتبر ورلد پرس فتو که آثارش در مجلات تایم و نیوزویک به چاپ رسیده و شهرتی بین المللی دارد. او درباره این عکس میگوید:
در سال 1359 که 20 سال داشتم خودم را به جبههها رساندم برای عکاسی جنگ. در حال نبرد و پیشروی در میان نیروهای جنگهای نامنظم، از این پسر عکس گرفتم که ترسیده بود و آموزش نظامی هم نداشت و خیلی جوان بود و 13 سال داشت. دیدم خیلی ترسیده. رفتم به سمتش و او مرا بغل کرد و گریه کرد. گفتم خب جنگ همین است. گفت پدرم مرا آورده اینجا، و من 20 ساله سعی کردم دلداریش بدهم!
چند روز گذشت و مسوولین ستاد تبلیغات جنگ به من گفتند که: راستی آلفرد، این دوستت شهید شد.
مجله فرهنگی هنری تماشا-شهریور 1389
کاوه گلستان در جایی در مورد مستندهایش میگوید:
«من میخواهم صحنههایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه دار کند و به خطر بیاندازد.میتوانی نگاه نکنی. میتوانی خاموش کنی. میتوانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل ها. اما نمیتوانی جلوی حقیقت را بگیری. هیچ کس نمیتواند.»
Things you can do from here:
- Subscribe to صراحی using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه
اعدام در ملاء عام
Sent to you by ali90 via Google Reader:
ملتی که کتاب نمی خواند باید تمام تاریخ را تجربه کند.
Things you can do from here:
- Subscribe to به یادگار نوشتم خطی زدلتنگی/ محسن using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
هنوز برگاش سر بلند نکردن
Sent to you by ali90 via Google Reader:
به گلدون خیره شده بودم و احساس می کردم که برگاش دارن از شرم و خجالت می لرزن
گلدون بزرگتر از اون بود که بتونم بلندش کنم تا خونه بیارمش
از اون برگها بود که تو آب هم میشه نگهداریشون کرد
تمام ساقه هایش را با دست بریدم و همه را بغل زدم و اومدم خونه
تو خیابون همه یه بغل بزرگ، برگهای سبز در آغوشم نگاه می کردن
الان گذاشتمشون تو گلدون بلور سبز رنگم که گلهای نارنجی داره
نمی دونم می تونن دردی که کشیدن را فراموش کنن
اینکه یه نفر آدم را دوست نداشته باشه به اندازه کافی دردناک هست اما اینکه دور انداخته بشی مثل قتل می مونه
Things you can do from here:
- Subscribe to گیس طِلا using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
.
Sent to you by ali90 via Google Reader:
ولـی بـایـد یـاد بـگـیـری هـر حـقـیـقـتـی رو تـو صـورت طـرف مـقـابـل تـُف نـکـنـی؛
روح و روان آدمـا از هـر حـقـیـقـتـی عـزیـزتـره
...
رضا کیانیان . در فیلم چتری برای دو نفر
Things you can do from here:
- Subscribe to Azadeh using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
زن ... مرد ... دیوار شهوت
Sent to you by ali90 via Google Reader:
" در جوامع استبدادی همیشه زن و مرد از هم جدا می شوند تا مرد ها و زن ها چیزی که بینشان جریان داشته باشد، شهوت بیمار گونه ناشی از توهم شناخت از هم باشد، تا هیچ زنی و مردی زیبایی و زشتی واقعی را نتواند تشخیص بدهد و زن ها و مرد ها در انتخاب هم به اندازه شهوت برانگیز بودن توجه داشته باشند و بس ، نه چیز دیگری ..چرا؟؟ چون اگر در جامعه روابط زن و مرد آزاد باشد آن دیوار شهوت فرو می ریزد و زن ها و مرد ها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می دهند و خانواده هایی که تشکیل می دهند بر دوست داشتن انسانی بنا می کنند و فرزندان سالم تربیت می کنند که تاب استبداد را ندارد و به عبارتی استبداد با وجود آنها بیگانه است، چرا که آزاد پرورش می یابند "
منبع : گودر - مصطفی سهرابی
Things you can do from here:
- Subscribe to میرهابیل using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
ببند عزیزم!
Sent to you by ali90 via Google Reader:
وقتی دارم با آب و تاب برات خالی بندی می کنم یه دفعه درنیا بگو "دروغ نگو".
بهم با ناز بگو "واقعا؟" تا من ذوق کنم و بگم "نه، می خواستم اذیتت کنم خره".
- کافیست کافی میکسی شوید!
Things you can do from here:
- Subscribe to کافی میکس using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه
سید ابراهیم نبوی
Sent to you by ali90 via Google Reader:
Things you can do from here:
- Subscribe to تنها برای خودم using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه
مجید بهرامی
Sent to you by ali90 via Google Reader:
Things you can do from here:
- Subscribe to AmirHossein Behb using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه
.
280
از جوانمردانی با من صحبت کرده بود که از جنوب تهران برخاسته اند.
مشهورترین آنها، که آخرین کشتی گیر بزرگ هم بود، غلامرضا
تختی ) 1930 - 1968 ( بود که از مدتها پیش عکس سیاه سفیدش را به من
نشان داده بود. به یکباره فهمیدم خسرو کیستی؛ او یک قهرمان است. او از
یک جنگ، از دکۀ میوه فروشی، از ازدواج مصلحتی، از دو سالانه های هنر
معاصر جان سالم بدر برده است. او آزاده مانده است، چه در لندن و چه در
تهران. او از هیچ چیز نمی ترسد، نه از بوسیدن خواهرزاده اش در عروسیِ
برادرش، و نه از ازدواج جدیدیش با یک زن انگلیسی- روسی بسیار زیبا
در یکی از سواحل تایلند. خسرو هم از دست وزارت ارشاد گریخت و هم
از دست گالری داران غربی که می خواهند او را در قالب یک نقاّش ایرانیِ
سرکش عرضه کنند. او فقط نقش خاص خود را بازی م یکند. او موفق شده
است کلیش هها را وارونه کند و نگاه متهم کنندۀ غرب را نسبت به ایران به
خود آن ها بازگرداند. در جمهوری اسلامیِ قرن بیست و یکم، هنرمندان جای
کشت یگیران را گرفت هاند و خسرو یک پهلوان تمام عیار ایران یاست.
خسرو حسن زاده
بعد خسرو سِری جدید نقاش یهای خود را به ما نشان داد:
«کُشت یگیران ». اوّلین بار بود که او مردان را نقاشی م یکرد، آ نهم چه
مردانی! در ایران، کشت یگیران نماد شرافت و مردانگی هستند. آنها را
«جوان-مرد » می نامند؛ بدنی عضلانی و قوی دارند ولی در عین حال فروتن
هستند. هرچند آن ها کمی هم لات هستند و مدام خوشگذرانی م یکنند
ولی پیرو آئین عیاری هستند، پشتیبان بیوه زنان و یتیما ناند و از زور
جسمانی و معنوی خود تنها برای نزدیک شدن به خدا استفاده م یکنند،
شاید مثل صوفی ها. آنها قهرمانانی از تبارِ اسطوره های عهد باستان هستند که
همواره در مقابل بی عدالتی بِپا م یخیزند. بعد از انقلاب، رژیم از هیچ کوششی
در جهت تضعیف این قهرمانانِ مردمی فروگذار نکرد زیرا م یخواست در
محل ههای فقیر بجای اقتدار پهلوان ها، اقتدار بسیجیان را جای گزین کند که
نه چندان زیبا هستند و نه عرفانی. فرهنگ زورخانه ای رو به افول است و دارد
به یک جاذبۀ توریستی تبدیل می شود، هرچند که قبور کشت یگیران بزرگ
هر جمعه شاهد ازدحام طرفدارانش هستند.
۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه
دیدن ≠ بودن!
Sent to you by ali90 via Google Reader:
این روزها اخترشناس شدهام. میخواهم بگویم ستارهٔ عشقمان، سالهاست که خاموش شده است. ما فقط آن را روشن میبینیم.
Things you can do from here:
- Subscribe to مینی مالیده using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
Sent to you by ali90 via Google Reader:
حرفهایت را که لایک میزنند حسادت میکنم.
حرفهایشان را که لایک میزنی حسادت میکنم.
تا کنون هیچگاه اینچنین احمقانه حسود نبودهام.
هنوز هم از علاقهمندیهایم هستی
ولی یک روز پاکت میکنم
پاکت میکنم
از
این
دیوار
لعنتی!
- کافیست کافی میکسی شوید!
Things you can do from here:
- Subscribe to کافی میکس using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites